
تعداد نشریات | 162 |
تعداد شمارهها | 6,691 |
تعداد مقالات | 72,219 |
تعداد مشاهده مقاله | 129,111,011 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 101,915,155 |
افعال وجهی در زبان فارسی و بیان وجهیت | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهشهای زبانی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 2، دوره 4، شماره 1، اردیبهشت 1392، صفحه 21-40 اصل مقاله (302.02 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22059/jolr.2013.35922 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جلال رحیمیان1؛ محمد عموزاده2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استاد دانشگاه شیراز | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشیار دانشگاه اصفهان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
افعال وجهی و کارکردهای آنها را میتوان از جنبههای گوناگون و در قالبهای نظری متفاوتی مورد بررسی و تحلیل قرار داد. مقاله حاضر بر آن است بر اساس چارچوب پالمر (1990) افعال وجهی فارسی را از دو جنبهی «درجه» و «نوع» توصیف و تحلیل نماید. بررسی مذکور نشان میدهد فعل وجهی «باید» علیرغم عدم استلزام گزاره ای، برای بیان سه درجه از وجهیت معرفتی، دو درجه از وجهیت پویا و یک درجه از وجهیت الزامی بهکار میرود. از طرف دیگر، دو فعل وجهی دیگر زبان فارسی: «شدن» و «توانستن» نیز جدای از تفاوتهای سبکی، با توجه به کارکردهای مشترک، برای بیان دو درجه از وجهیت معرفتی، دو درجه از وجهیت الزامی و یک درجه از وجهیت پویایی بهکار میروند. از دیگر مباحث تحقیق، هر چند سه فعل وجهی فارسی برای بیان درجات و انواع وجهیتی پیشنهادی پالمر ظاهراً کفایت میکند اما بافت موقعیتی و ابعاد کاربرد شناختی نقش تعیین کننده ای در ابهامزدائی معانی هر یک از افعال مذکور ایفا میکند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
افعال وجهی؛ درجه و نوع وجهیت. وجهیتهای معرفتی؛ الزامی و پویا | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عنوان مقاله [English] | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Persian modal verbs and the expression of modality | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان [English] | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Jalal Rahimian1؛ Mohammad Amouzadeh2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1Professor, Department of Linguistics, University of Shiraz | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2Associate Professor, Department of Linguistics, University of Isfahan | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده [English] | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Modal verbs and their different meanings can be investigated on the basis of various theoretical frameworks. In this paper, Persian modal verbs are examined and analyzed in terms of degrees and kinds of modality proposed by Palmer (1990). Our analysis shows that although bǎyad ‘must’ does not entail the proposition, it is used to express three degrees of epistemic modality, two degrees of dynamic modality and a degree of deontic modality. tavǎnestan ‘can’ and šodan ‘to become’, on the other hand, behave rather differently; they are used in expressing two degrees of epistemic modality, two degrees of deontic modality and a degree of dynamic modality. According to this research, Persian modals have the capacity to express all degrees and kinds of modality proposed by Palmer. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها [English] | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Modal Verbs, degree and kind of modality, epistemic, deontic and dynamic modalities | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1- مقدمه «وجهیت» پدیدهای است که نظر صاحب نظران متعددی از حوزه های مختلف خصوصاً زبان شناسی و فلسفه به خود جلب کرده است. در حوزه زبانشناسی موضوع «وجهیت» در گذشته عمدتاً در ارتباط با مقوله نحوی «وجه» توسط دستورنویسان مورد بحث و تفحص قرار میگرفته است. اما امروزه بیشتر در کانون مطالعات معناشناختی قرار دارد، اما رویکرد معناشناختی صرف مسلماً نمیتواند ابعاد مختلف توصیفی و نظری پدیده مذکور را روشن سازد؛ لذا اکثر مطالعات جاری موضوع «وجهیت» را بر اساس رویکرد میان حوزهای بررسی میکنند. علیرغم پژوهشهای متنابه توصیفی و نظری در این حوزه، هنوز صاحبنظران به تعریفی مورد توافق از این مفهوم نرسیدهاند و این خود دلیلی بر اهمیت و پیچیدگی این پدیده است. توانگر و عموزاده (2009) با اشاره به لاینز (1977) پالمر (1986)، بایبی و همکاران (1994)، فیلمور (1986)، گیون (1995)، پالمر (1998) و ناروگ (2005) امکان دسته بندی مفهوم وجهیت به سه دسته کلی را مطرح میکنند. از نظر آنها وجهیت یا اطلاعاتی است معنایی در باب نگرش گوینده به کلام، یا چیزی است ورای گزارههای درون گفتهها و یا وسیلهای است برای تمایز صدق از کذب. البته آنها بر این باورند که هیچکدام از این سه به تنهایی برای توجیه وجهیت کافی نیست. به هر حال، این تفاوت برداشتها از مفهوم وجهیت به این معنا نیست که هیچ توافقی میان زبانشناسان در هیچ زمینهای از وجهیت حاصل نیست. در واقع، قریب به اتفاق زبانشناسان از جمله لاینز (1977)، بایبی و همکاران (1994)، هادلستون و پولوم (2002)، فینتل (2006) و نیوتس (2006) وجهیت را به طور اصولی ناظر بر عدم قطعیت گزارههای پیش رو میدانند و این نکته میتواند مبنای مشترک بین زبانشناسان محسوب گردد. پالمر (1990) طی یک پژوهش مبسوط با استفاده از دو مفهوم «درجه» و «نوع» نگاهی کمی متفاوت به وجهیت دارد. وی پس از بحثهای نظری، با استفاده از دادههای برگرفته از تعاملات زبانی روزمرّه، سه درجه و سه نوع وجهیت را طرح میکند که روشنگر زوایای جالبی از این مفهوم است و میتواند، علاوه بر زبان انگلیسی، دستمایهی تحلیل و بررسی وجهیت توسط فعلهای وجهی در دیگر زبانها قرار گیرد. در این تحقیق بر آنیم تا تبیین کنیم که طبقهبندی پالمر (1990) تا چه حد در تحلیل واقعی سه فعل وجهی فارسی«باید، شدن و توانستن» کارساز است. شیوهی تحقیق، بنا به ماهیت، توصیفی- تحلیلی بوده و دادهها عموماً خودساخته با تکیه بر شم زبانی و مشورت با فارسی زبانان بومی آشنا با زبانشناسی خواهد بود.
2- مطالعات افعال وجهی در زبان فارسی جدا از پژوهشهای قابل توجهی که در باب وجهیت انجام شده و در بخش پیشین به برخی از آنها اشاره شد، اما بخش عظیمی از آثار تصویر روشن، گویا و فراگیری از مفهوم وجهیت ارایه نکردهاند. علت عمده این مشکل شاید این باشد که در اکثر مواقع رابطهی میان صورتهای دستوری و ابعاد گوناگون معناشناختی و کاربردشناختی وجهیت پیچیدهتر از حد تصور است. بسیاری از آنها به جای تحلیل ماهیت و کارکرد این مفهوم به ارائه فهرستی از افعال وجهی بسنده کردهاند که در زیر نگاهی کوتاه به برخی از آنها خواهیم داشت. باطنی (باطنی 1348: 5-122) تحت عنوان افعال ناقص، از سه دسته فعل سخن میگوید: دسته نخست، از سه فعل باید، توان، و شدن تشکیل شده، دسته دوم و سوم هر کدام تنها یک عضو دارند که به ترتیب عبارتند از داشتن و خواستن. وی برای دو فعل اخیر به صراحت از اصطلاح معین استفاده میکند، اما نمیگوید که فعل معین چه ویژگیهایی دارد. وی از کارکردهای معنایی این افعال نیز سخنی نمیگوید. مشکوهالدینی (1379: 74) بدون ارائه تعریفی از مفهوم فعل وجهی، فعلهایی چون باید، شدن، توان، و همچنین صورتهای گوناگون فعل توانستن را وجهی مینامد. وی ادامه میدهد که فعل نخست، برای اجبار، استنباط و نتیجه گیری، فعل دوم برای بیان امکان، و فعل توان و صورتهای گوناگون توانستن برای امکان یا توانایی به انجام رساندن کار استفاده میشود. مشکوه الدینی (1379: 131) میافزاید که فعل وجهی را فعل ناقص نیز مینامند زیرا یا صورت آن ثابت است یا به همهی صورتها یا صیغهها صرف نمیشود.با توصیف بالا، به نظر میرسد که منظور مشکوه الدینی از افعال وجهی همان چیزی است که در نظر بسیاری از صاحبنظران به افعال معین شناخته شده است. به هر حال، ذکر نکاتی در ارتباط با تحلیل ایشان از افعال بالا لازم به نظر میرسد. نخست اینکه، ملاک صوری ارائه شده از سوی مشکوهالدینی برای تمایز میان تمام افعال وجهی از فعلهای غیر وجهی چندان کارآمد و قابل اتکا نیست، زیرا فعل توانستن که از نظر ایشان وجهی است، با ملاک ایشان از افعال واژگانی قابل تشخیص نیست. دوم اینکه، ایشان اگرچه با اشاره به باطنی (1354: 194) بیان میکنند که فعلهای غیر اصلی (غیر واژگانی) هم از لحاظ صورت و هم از لحاظ معنا با فعلهای معین متفاوتند، اما نه تعریفی از افعال معین بدست میدهند و نه سخنی از ملاکهای تمایز به میان میآورند. سوم اینکه، اگر قرار باشد فعلی چون توانستن را با صورتهای گوناگونش وجهی محسوب کنیم، آنگاه شمار فعلهای وجهی فارسی شاید به دهها فعل برسد. غلامعلی زاده (1374: 2-45) نیز از اصطلاح فعل ناقص در برابر فعل واژگانی استفاده میکند و وجه تمایز این افعال را از افعال واژگانی در این میداند که هستهی گروه فعلی واقع نمیشوند. وی سپس این افعال را به چهار دستهی کمکی (بودن، واستن و داشتن)، وجهی (باید، شدن و توان)، شدن (مجهولساز) و توانستن (بیانگر قادر بودن و اجازه داشتن) تقسیم میکند. آنچه روشن نیست، این است که تقسیم چهارگانه غلامعلی زاده بر چه ملاکی صورت گرفته است. برای مثال، فعل مجهولساز چرا از سه فعل دیگر کمکی جدا افتاده است و اصولاً چه حسن و مزیتی بر این نوع دسته بندی مترتب است که بر دیگر تحلیلها نیست. ایشان نیز به مانند دیگر آثار دستوری نگاهی به ارتباط صوری و معنایی مفهوم وجهیت در فارسی نداشتهاند. رحیمیان (1386) در بررسی و تحلیل ارتباطهای صوری و معنایی نمود در گروههای فعلی فارسی به موارد مکرری اشاره میکند که در آنها صورت گروه فعلی هیچگونه همخوانی با معنای بیان شده در آن گروه ندارد. در این تحقیق، نقشهای فعلهای کمکی و معین فارسی در عدم تطابقهای صوری معنایی بسیار پررنگ است. به عنوان نمونه، جملهی زیر اگرچه حاوی یک فعل کمکی است، اما هیچ نشانی از تحقق رخداد در آن نیست. از فحوای کلام در جملهی ذیل میتوان چنین استنباط کرد که گوینده جمله را پیش از رسیدن هواپیما به فرودگاه به زبان آورده که به طور یقین پیش از ظهر بوده است: 1) پیش بینی میکنم هواپیما تا ظهر به فرودگاه لندن رسیده است. علاوه بر محققان مذکور در این پیشینه، پژوهشگران دیگری نیز از جمله وحیدیان کامیار و عمرانی (1379)، گیوی و انوری (1370)، لازار (1995)، ماهوتیان (1997) و میس (2003) نکاتی را در باب افعال کمکی فارسی بیان کردهاند که به منظور رعایت اختصار از ذکر آنها خودداری میشود. 3- وجهیت پالمر (1990: 3-1) به تبعیت از یسپرسن (1924) وجهیت را به عنوان یکی از ویژگیهای معنایی-دستوری میداند که این رویکرد با نظرات زبانشناسانی چون کوتس (1983)، بایبی (1998)، هلیدی (2002)، تروگات (2003)، باتلر (2003) و ناروگ (2005) که وجهیت را اساساً پدیدهای معنایی میدانند کمی ناسازگار است. مطالعات انجام شده بر روی زبان فارسی (مانند توانگر و عمو زاده، 2009؛ عموزاده و رضائی، 1389؛ عموزاده و شاه ناصری، 1390؛ نقی زاده و همکاران، 1390؛ و عموزاده و همکاران، 2012) نیز در همین راستا قرار دارد و لذا کمتر به جنبه دستوری پدیده توجه داشته است. در حالی که مطالعه حاضر با تأسی از پالمر بر این نکته تاکید دارد که وجهیت با ملاکهای معنایی صرف قابل تشخیص نیست، همین امر را وجه تمایز میان وجهیت و مقولههایی چون زمان تقویمی و شمار (جمع و مفرد) میداند. به نظر میرسد که پدیدهها و مقولههای گوناگون زبانی را نه میتوان با تکیه صرف بر معنا و نه میتوان با اتکای انحصاری بر ملاکهای نحوی تحلیل کرد. از اینرو نگرش معنایی-دستوری پالمر شاید منطقیتر جلوه کند. به هر حال، پالمر با اشاره به ایدهی لاینز (1977: 425) مبنی بر این که وجهیت «با عقیده و نگرش گوینده» مربوط است همصدا است و آن را تعریف مقدماتی مناسبی برای مفهوم مزبور میداند. اکنون لازم است که در حد ضرورت نگاهی به رئوس نظرات و آرا پالمر (1990) در زمینهی وجهیت داشته باشیم.
3-1- جنبههای وجهیت[1] پالمر (1990: 5) وجهیت را در چارچوبی دو بعدی مورد تحلیل قرار میدهد. وی در بعد نخست سه نوع وجهیت را که عبارتند از معرفتی (اپیستمیک)، الزامی (داینتیک) و پویا (داینامیک)[2] مطرح میکند. بعد دوم به درجات وجهیت اختصاص دارد. وی سه درجه برای وجهیت قائل است که دو درجه را امکان و ضرورت مینامد و نام خاصی برای درجهی سوم مشخص نمیکند.
3-1 -1- وجهیت معرفتی از نظر پالمر (1990: 50) نوع نخست وجهیت، معرفتی نام دارد و قضاوتی است که راجع به امکان تحقق وضعیت یا رخدادی انجام میشود. هر چند وی به طور مستقیم سخنی از گویندهمداری یا کنشگرمداری این نوع وجهیت به میان نمیآورد، اما از اظهارت وی به خوبی میتوان به اعتقاد وی به گویندهمداری این نوع وجهیت پی برد کما این که بسیاری از پژوهشها از جمله لاینز (1977) این نوع وجهیت را گویندهمدار شمردهاند که نظری منطقی و منطبق با واقعیت مینماید. معرفتی ممکن گاهی گوینده با توجه به شواهد و قرائن به نسبت ضعیف موجود در بافت، استنباط خود را از موقعیت مورد نظر بیان میکند. این نمونه از وجهیت معرفتی در حقیقت ضعیفترین یا به بیانی پایینترین درجهی وجهیت معرفتی است، بدین معنا که گوینده اگر بعداً متوجه شود که استنباطش واقعیت نداشته به هیچ روی شگفت زده نخواهد شد:
شکل شماره 1: درجات و انواع وجهیت پالمر (1990)
4- وجهیت در فارسی تحلیل و بررسی شماری از جملههای روزمرّهی فارسی حاوی فعلهای وجهی حاکی است که در زبان فارسی تعبیرهای وجهی به طور قابل ملاحظهای به بافت کلام وابستهاند و عدم آگاهی کامل از بافت، یا جمله را در معرض بیش از یک تعبیر قرار میدهد یا فرد را به طور جدی دچار ابهام یا حتی خطا در قضاوت راجع به خود وجهیت، نوع یا درجهی آن خواهد ساخت. از اینرو، در زبان فارسی نمیتوان گفت که هر فعل وجهی اختصاصاً ویژهی بیان یک درجه یا یک نوع خاص از و جهیت است. ما در بخش زیر به ترتیب به معرفی و تحلیل نقشهای و جهی سه فعل وجهی فارسی در چارچوب نظری خود خواهیم پرداخت.
4-1- نقشهای وجهی «باید» «باید» که میتوان گفت رایجترین و عمدهترین عنصر وجهی در زبان فارسی است، تقریباً فاقد ویژگیهای تصریفی مورد مشاهده در دیگر فعلهای فارسی است و با یک شکل ثابت قابل استفاده با تمام اشخاص و اعداد دستوری است. این فعل از نظر جایگاهی که در زنجیره عناصر جمله نیز اشغال میکند آزادی بیشتری نسبت به دیگر فعلها دارد. این فعل همچنین از این نظر که با وجوه متنوعی از فعلهای واژگانی همراه میشود از دیگر فعلهای فارسی متمایز است. به علاوه، «باید» ویژگیهای معنایی خاصی نیز دارد که در بسیاری از دیگر افعال دیده نمیشود (رحیمیان، 1995). شاید تفاوتهای فوق عاملی شده تا این فعل از گسترهی کاربردی بیشتر و متنوعتری نسبت به دیگر فعلهای فارسی بهرهمند شده باشد و ظرفیت استفاده در بیان انواع و درجات بیشتری از وجهیت را پیدا کند. از نظر معنایی، «باید» ظرفیت تضمین گزاره را ندارد[4]. برای روشن شدن مطلب ابتدا مثال زیر را بنگرید:
شکل شماره 2: درجات و انواع وجهیت «باید» در یک جمله در پنج بافت متفاوت این جالب است که تنها یک جملهی یکسان را میتوان با پنج سناریوی فرضی برای بیان 5 گزینه از 9 گزینهی پیشنهادی پالمر بهکار گرفت. سناریوی ششم هم نیز با «احتمال» تحقق رخداد سروکار داشت که ظاهراً در چارچوب پالمر پیشبینی نشده است و ما پیش از این به اندازه کفایت از آن سخن گفتیم. همانگونه که در بخش (3) بحث شد، «باید» کاربرد وجهی دیگری هم دارد. طبق مثال بخش (3-1-3) «باید» برای بیان بالاترین درجهی استنباط نیز بهکار میرود:
شکل شماره 3: «باید» در بالاترین درجهی استنباط حاصل بحث این که «باید» ظرفیت بیان شش درجه و نوع از درجات و انواع پیشنهادی پالمر را دارد که این همه کاربرد برای تنها یک فعل وجهی در نوع خود کمنظیر و شاید هم بینظیر است. 4-2- نقشهای وجهی «شدن» فعل وجهی «شدن»، تنها به شکل سوم شخص مفرد بهکار میرود. از نظر زمان دستوری اغلب به صورت غیرگذشته و گاهی نیز به صورت گذشته استفاده میشود. حوزه کاربردی این فعل به طور اساسی ویژه تعاملات شفاهی و نوشتاری غیر رسمی است، به طوری که در نوشتهها و گفتارهای رسمی شاید هیچگاه دیده نشود کما این که در بررسی چند هزار کلمهای ما در میان رسانهای نوشتاری از قبیل روزنامههای پرتیراژ فارسی و پایگاههای اینترنتی خبری حتی یک مورد را نیافتیم. یکی از کاربردهای فعل وجهی «شدن» هنگامی است که فرد با توجه به آنچه از یک بافت معین برداشت میکند، تحقق یک رخداد مربوط به آن بافت را با استنباط خود امکانپذیر میپندارد. برای نمونه، فرض کنید که همهی آشناها شنیدهاند که مهدی خارج از کشور است و آن را باور کردهاند، اما حسن با یقین اعلام میکند که مهدی در ایران است ولی توضیح نمیدهد چرا مطمئن است که حسن در ایران است، افراد حاضر هر کدام حدسی میزنند که چرا حسن بدون بیان دلیل، ادعا میکند که مهدی در ایران است. در این میان یک نفر از جمع حاضر جملهی (19) را به زبان میآورد. منظور گوینده از بیان جملهی مزبور این است که استنباط وی این است که ممکن است حسن خودش مهدی را در جایی دیده است چون حسن پیش از ترک خانه مثل دیگران خارج بودن مهدی را باور داشت اما الان که به بیرون رفته و برگشته مطمئن شده که او در ایران است. این وجهیت «استنباط ممکن» نامیده میشود:
شکل شماره 4: درجات و انواع وجهیت فعل وجهی «شدن»
4-3- نقشهای وجهی «توانستن» در برخی از پژوهشها، از جمله رحیمیان (1381)، فعل «توانستن» تا زمانی وجهی محسوب میشود که نه برای شخص و عدد صرف شود و نه صورت زمان گذشته بهکار رود. به عبارت دیگر فعل وجهی توانستن تنها در دو شکل غیر شخصی «بتوان» و «میتوان» قابل استفاده است. در این صورت کاربرد وجهی این فعل بسیار محدود میشود به طوری که نمیتوان از آن برای بیان درجات و انواع گوناگون وجهیت استفاده کرد؛ لذا برای بازتر کردن دایرهی کاربردهای وجهی فعل «توانستن»، ما نیز به تبع توانگر و عموزاده (2009) به خود اجازه تصریف این فعل را در نقشهای وجهی میدهیم. البته این نگرش نیز خالی از مشکل نیست، زیرا ممکن است منتقدان این نقد را وارد بدانند که اگر این فعل وجهی قابلیت تصریف داشته باشد، در آن صورت افعالی چون خواستن، تصمیم گرفتن، میل داشتن و امثال آن هم ظرفیت وجهی بودن دارند. به هر حال، دو تفاوت عمدهی «توانستن» با «شدن» در این است که نخست، «توانستن» بر خلاف «شدن» هم در بافتهای رسمی و هم غیر رسمی به راحتی قابل استفاده است. دوم، گسترهی کاربردی «توانستن» وسیعتر از «شدن» است. اکنون نگاهی به کاربردهای وجهی «توانستن» خواهیم داشت. مثال زیر را بنگرید:
شکل شماره 5: درجات و انواع وجهیت فعل وجهی «توانستن»
5- مقایسهی کاربردهای سه فعل وجهی فارسی همانگونه که در مباحث بالا نشان دادیم، تنها درجه و نوعی از وجهیت که هر سه فعل وجهی را میتوان در آنها استفاده کرد «معرفتی ممکن» است. اما تفاوت معنایی-منظوری قابل توجهی میان آنها است. «باید» آنگاه بهکار میرود که تحقق رخداد دست کم از نظرِ بیانگرِ جمله بسیار به تحقق نزدیک است درحالیکه در باب دو فعل دیگر احتمال تحقق رخداد به مراتب پایینتر است. تفاوت میان «شدن» و «توانستن» در هر سه نوع درجهی نخست بیشتر سبکی است تا معنایی چون در این کاربردها تفاوت معنایی قابل ملاحظهای میان این دو نیست. «شدن» تنها در سبکهای غیر رسمی بهکار میرود در حالی که «توانستن» در سبک رسمی و غیررسمی قابل استفاده است. در تمام انواع وجهیتِ درجهی «ضرورت»، تنها از «باید» استفاده میشود و دو فعل دیگر قابل استفاده نیستند. در بالاترین درجه از استنباط هر سه فعل وجهی قابل استفاده هستند. اما تفاوتی اساسی میان «باید» و دو فعل دیگر در این درجه از وجهیت میزان قاطعیت بیشتر و مقرون به واقعیت بودن «باید» است.
شکل شماره 6: درجات و انواع وجهیت سه فعل وجهی فارسی
6- نتیجه بررسی نمونه های افعال وجهی زبان فارسی در بیان مفهوم وجهیت نشان میدهد چارچوب دستوری- معنائی پالمر در تبیین و دسته بندی آنها از لحاظ نوع و درجه تا حدی موفق بوده و میتواند بعضی از جنبه های دستوری- معنائی آنها را آشکار سازد. با این حال آنچه چارچوب مذکور را به چالش میکشاند میزان توانایی آن در ابهام زدائی معانی متنوع افعال وجهی میباشد. همان طوری که مثالهای بحث شده در این مقاله نشان داده است تنوع معانی افعال وجهی در زبان فارسی خصوصاً فعل «باید» بسیار گسترده است که مفاهیم قابل بیان توسط آن در زبانهای دیگر مثلاً انگلیسی با افعال وجهی متنوع متمایز از هم بیان میشود؛ لذا بافت موقعیتی کلام نقش بسزائی در تمایز معانی گوناگون افعال وجهی دارد که متأسفانه چارچوب پالمر قادر به تبیین و توصیف آنها نیست. بنابراین، همانگونه که مطالعات پیشین در حوزه افعال وجهی و وجهییت نشان داده است، پدیده مذکور میبایست بر اساس رویکردی میان حوزه ای دستوری-معناشناختی-کاربردشناختی-کلامی مورد بررسی قرار گیرد تا ابعاد مختلف آن روشن گردد. [1].عمدهی بحث بخش (3) این تحقیق همراه با متعلقات آن با رجوع به رحیمیان (1995) ارایه شده است. [2].اصطلاحهای «معرفتی و الزامی» برگرفته از عموزاده و رضایی (1389) است [3]. این که گاهی نکتهی مورد نظر با اشاره به انگلیسی بیان میشود، در حقیقت اشارهای به جزییات چهارچوب نظری تحقیق است. [4].Entailment of the proposition | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع باطنی، محمد رضا، 1348 . توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی. تهران: امیرکبیر. باطنی، محمد رضا، 1354. مسائل زبانشناس نوین (ده مقاله). تهران: آگاه. رحیمیان، جلال، 1381. دستور زبان فارسی: صورت، نقش و معنا. شیراز: مرکز نشر دانشگاه شیراز. _________، 1385. تحلیل نحوی و معنائی ادات در زبان فارسی. دستور: ویژهنامهی فرهنگستان، جلد 2. شماره 2. _________،1386. ارتباط صوری و معنایی «نمود» در گروههای فعلی فارسی. مجموعه مقالات هفتمین همایش زبانشناسی ایران. جلد 1، صص 260-244 عموزاده، محمد و حدائق رضایی، 1389. ابعاد معناشناختی «باید» در زبان فارسی. پژوهشهای زبانی، شماره 1 صص 78-57. عموزاده، محمد و شاه ناصری، شادی، 1390. بررسی پیامدهای ترجمه از انگلیسی بر مقوله وجهیت در فارسی، پژوهشهای زبانی، جلد اول، شماره دوم، صص 21-50. غلامعلی زاده، خسرو، 1374. ساخت زبان فارسی. تهران: احیاء کتاب. گیوی، احمد و حسن انوری، 1370. دستور زبان فارسی. تهران: فاطمی. مشکوهالدینی، مهدی، 1379. دستور زبان فارسی برپایة نظریة گشتاری. مشهد: انتشارات دانشگاه فرودسی مشهد. نقی زاده، محمود، محمد عموزاده و منوچهر توانگر، 1390. بررسی مفهوم ذهنیت در افعال وجهی در زبان فارسی. در پژوهشهای زبانی. سال سوم، شماره اول، بهار و تابستان 1390. صص 20-1. وحیدیان کامیار، تقی و غلامرضا عمرانی، 1379. دستور زبان فارسی (1). تهران: سمت
منابع انگلیسی Amouzadeh, M. and Tavangar, M. and Shahnaseri 2012. Subjective modality in Persian and English parallel texts, in Subjectivity in Language and Discourse, Nicole Baumgarten, Inke Du Bois and Julian House (eds. PP. 245-266. East Sussex: Emerald Group Publishing.
Butler, J. 2003. A minimalist Treatment of Modality. Lingua 113, 967-996.
Bybee, J., R. Perkins, and W. Pagliuca. 1994. The Evolution of Grammar:Tense, Aspect and Modality in the Languages of the World. Chicago: The University of Chicago Press.
Bybee, J. L. 1998. Irrealis as a grammatical category. Anthropological Linguistics 40, 257–271.
Coates, J. 1983. The Semantics of the Modal Auxiliaries. Croom Helm, London.
Fillmore, C. 1968. The case for case. In: Bach, E., Harms, R.T. (Eds.), Universals in Linguistic Theory. 1–88. Holt Rinehart and Winston Inc, New York.
Fintel, K. V. 2006. Modality and language. In Encyclopedia of Philosophy (2ndedition), D. M. Borchart (ed.). 1-16. Detroit: MacMillan
Givo´n, T., 1995. Functionalism and Grammar. John Benjamins, Amsterdam.
Halliday, M. A. K. 2002. On Grammar. In: Webster, J. (Ed.). In: Collected Works of M. A. K. Halliday, vol. I. London and New York: Continuum.
Hare, R., 1970. Meaning and speech acts. Philosophical Review. 79, 3–24.
Hengeveld, K. 1988. Illocution, mood and modality in a functional grammar of Spanish. Journal of Semantics. 6, 227–269.
Huddleston, R. D. and G. K. Pullum 2002. The Cambridge Grammar of the English Language. Cambridge: Cambridge University Press.
Lazard, G. 1995. A Grammar of Contemporary Persian. (Translation from the French version (1957) by A. L. Shirely). New York: Mazda.
Lyons, J. 1977. Semantics. Vol. 2. Cambridge: Cambridge University Press.
Mace, John 2003. Persian Grammar. New York: RoutledgeCurzon.
Mahootian, Shahrzad 1997. Persian Grammar. London: Routledge.
Narrog, H. 2005. On defining modality again. Language Sciences. 27, 165–192.
Nuyts, J. 2006. Modality: overview and linguistic issues. In The expression of modality, W. Frawley (ed.), 1-26. Berlin: Mouton de Gruyter.
Palmer, F. R. 1986. Mood and Modality. Cambridge: Cambridge University Press.
Palmer, F.R. 1990. Modality and the English Modals, second ed. London: Longman.
Palmer, F.R. 1998. Mood and Modality: basic principles.In: Brown, K. and J. Miller (Eds.). Oxford: Elsevier, 229-235. Concise Encyclopedia of Grammatical Categories.
Rahimian, J. 1995. Clause Types and other Aspects of Clause Structure in Persian: a Study Oriented towards Comparison with English. Doctoral dissertation, Queensland University, Brisbane.
_________ 2007. How complements differ from adjuncts in Persian. RASK Vol. 26, 33-55.
Tavangar, M. and M. Amouzadeh 2009. Subjective modality and tense in Persian. Language Sciences. 31, 853–873
Traugott, E.C., 2003. Approaching modality from the perspective of relevance theory. Language Sciences. 25, 657–669. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 17,281 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 3,143 |