تعداد نشریات | 161 |
تعداد شمارهها | 6,532 |
تعداد مقالات | 70,504 |
تعداد مشاهده مقاله | 124,121,606 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 97,228,766 |
نام قدیم «کره» در متون جغرافیایی و تاریخی «یافتههایی نو در نسخههای خطی فارسی» | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهشهای علوم تاریخی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 8، دوره 6، شماره 2، اسفند 1393، صفحه 135-150 اصل مقاله (532.81 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22059/jhss.2015.56630 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محمدباقر وثوقی* | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تاریخ مناسبات تاریخی ایران و کره، دارای پیشینۀ چندان طولانی نیست و اگرچه محققّان دو کشور و شرقشناسان در این باره پژوهشهایی انجام دادهاند، پرسشهایی چند دربارۀ این روابط هنوز بیپاسخ مانده است. با انتشار منظومۀ «کوشنامه» که روایت پیش از اسلام روابط ایران و کره را نشان میدهد، دریچهای نو بر روی محققّان گشوده و مشخص شد که سابقۀ مناسبات این دو کشور به دوران پیش از اسلام بر میگردد. در این کتاب نام قدیم کشور کره با عنوان «بسیلا» آمده است، در حالی که در بسیاری از متون اسلامی این نام به صورت «سیلا» ثبت شده است؛ در نخستین گام این پرسش پیش میآید که آیا تفاوتی بین دو نام سیلا و بسیلا وجود دارد یا نه؟ و این که چرا نام قدیم کره به دو صورت در متون فارسی و اسلامی ثبت شده است؟ از آنجایی که تاکنون پژوهشی مستقل در این باره به انجام نرسیده، این مقاله بر آن است تا با استفاده از نسخههای خطی متون اسلامی، دربارۀ علل تفاوت ضبط نام قدیم کره، به عنوان مسئلهای تاریخی پژوهش کند و بر این اساس نسخههای خطی جدیدی را در این زمینه معرفی نماید. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کوشنامه؛ کره؛ سیلا؛ ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عنوان مقاله [English] | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
The Old Name of “Korea” in Geographical and Historical Resources “New Findings in Persian Manuscripts” | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان [English] | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Muhammad Bagher Vosouqi | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Professor in History, University of Tehran | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده [English] | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Iran-Korea historical relation has not a long record. Although the scholars of both countries and other orientalists have conducted many studies on this field, there have still remained some unanswered questions. The publication of “Koushnāmeh” which holds the story of pre-Islamic Iran-Korea relationships made it clear to the researchers that the relation between these two countries dates back to pre-Islamic periods. While in many Islamic records “Silla” is considered as Korea’s old name, it has been mentioned “Besilla” in Koushnāmeh. In the first step the question would be whether there is any difference between Silla and Besilla? and why the old name of Korea had been recorded differently in Persian and Islamic works? Since any independent research has conducted on this issue, this article is to show the results of a research has accomplished, using the manuscripts of Islamic texts, on the causes of the difference between the old recorded names of Korea, as a matter of historical study, and accordingly it would introduce new related manuscripts. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها [English] | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Kushnāmeh, Sillā, Korea, Iran | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1. مقدمه شواهد تاریخی نشان میدهد ایرانیان در دوران پیش از اسلام و در طی سفرهای زمینی و دریایی به سمت شرق، سرزمین «چین» و «ماچین» را که ناحیۀ سیلا یا کره نیز جزء آن بوده است، شناختهاند و آگاهی آنان از این سرزمین، پس از اسلام به مسلمانان منتقل شده و در متون تاریخی و جغرافیایی آمده است. یکی از نخسیتن اخبار مربوط به کره در کتاب «سلسله التواریخ» نوشتۀ «ابوزید و سلیمان سیرافی» ثبت شده است. در متون جغرافیایی قرون نخسیتن اسلامی نیز مطالبی دربارۀ سیلا آمده است و نشان میدهد که ایرانیان با این منطقۀ جغرافیایی آشنا بودهاند، تا چند دهه پیش آگاهی ما از سیلا به متون جغرافیایی و تاریخی اسلامی منحصر میشد، امّا با انتشار منظومۀ «کوش نامه» که در قرن پنجم هجری حکیم ایرانشان بن ابیالخیر آن را سروده است، دریچهای تازه به روی محققّان گشوده شد و این احتمال را به وجود آورد که اساساً آگاهیهای مسلمانان از سیلا و موقعیت جغرافیایی آن، برگرفته از متون ایرانی پیش از اسلام بوده است و ازاینرو دورهای جدید از تحقیقات در این باره آغاز شد. این منظومه، داستان فرار فرزندان جمشید به چین و ماچین و پناهنده شدن آنان به پادشاه بسیلا و ازدواج آبتین با فرارنگ، دختر پادشاه کره را روایت میکند. آنچه در کوش نامه بیشازپیش جلبتوجه میکند، کاربرد فراوان واژۀ بسیلا به جای سیلاست. این تغییر، پرسشهای جدیدی را دربارۀ ضبط این واژه به وجود آورد؛ مبنی بر این که چرا به دو صورت در متون از آن یاد شده است و بر اساس شواهد تاریخی کدامیک از ضبط دوگانۀ سیلا یا بسیلا درستتر است؟ برای پاسخ به این پرسشها ناگزیر باید جزئیات آگاهی مسلمانان و متون جغرافیایی، تاریخی و ادبی آنان بررسی شود. این پژوهش بر آن است تا تغییرات آوایی نام قدیم کره را در متون تاریخی، جغرافیایی و ادبی، برای نخسیتنبار با تأکید بر ضبط اسامی در نسخههای خطی و بهویژه مقایسه و مقابلۀ آنها، بررسی کند و به این پرسشها پاسخ دهد که چرا نام قدیم کره در متون اسلامی به دو صورت سیلا و بسیلا ضبط شده است و این که آیا این دو اسم بر یک منطقه دلالت دارد یا خیر؟ تأکید این مقاله بر معرفی نسخههای نویافته دربارۀ سیلا، دستهبندی آنها و به دست دادن اطلاعاتی از این منابع است. اساس این مقاله بر معرفی نسخههای خطی جدید از متون تاریخی و جغرافیایی فارسی و عربی استوار شده است و تلاش میکند تا با تطبیق اطلاعات آنها، موضوع اختلاف ضبط اسامی سیلا و بسیلا را به عنوان مسئلهای تاریخی بررسی و تحقیق کند.
2. پیشینۀ تحقیقات دربارۀ واژۀ «سیلا» و تطبیق آن با «کره» «رینو» (Reinaud)، از نخستین پژوهشگران اروپایی است که در حواشی چاپ کتاب سلسلهالتواریخ، سیلا را با کشور کره منطبق دانسته است (p.290 Silsilat al-Tawārikh,). پس از او «بارتولد» (Barthold) در توضیحات بخش «چینستان» از کتاب حدودالعالم (Hudῡd al-Ālam, p.228) و سپس مینورسکی (Minorski) با چاپ بخش «چین و ترک» از کتاب طبایعالحیوان (Minorski, p.15) دربارۀ سیلا1 توضیحاتی دادند، که پژوهشگران بعدی از آنها استفاده کردند. امّا نخستین مقالۀ تحقیقی را در این باره «کی وُون چون» (Kei won chung) و «جورج حورانی» (Georg Hourani) با عنوان «کره در جغرافیای عرب» نوشتند (Kei won chung and Georg Hourani, p.661'658 ). این دو محقّق برای نخستینبار، با جستجو در منابع و متون اسلامی به موضوع آشنایی مسلمانان با سیلا و تطبیق نام آن با کشور کره پرداختهاند. جلال متینی در دهۀ هشتاد میلادی با چاپ چند مقاله در مجلۀ ایراننامه (متینی، کوش و کوش پیلگوش، صص 290 تا 300) با بهرهگیری از نسخۀ خطی کوشنامه، برای نخستینبار دریچهای نو را بر روی پژوهشگران گشود و پس از آن با چاپ منظومۀ کوشنامه (متینی، کوش و کوش یا گوش، صص1 تا 14)، سند جدیدی را از مناسبات ایران و کره را معرفی کرد، در واقع، منظومۀ کوشنامه پیشینۀ مناسبات ایران و کره را به دورۀ اسطورهای و پیش از اسلام میبرد و مشخص میکرد که ریشۀ این روابط بسیار قدیمیتر از دوران اسلامی بوده است و در واقع، این ایرانیان بودهاند که سیلا یا بسیلا را به جهان اسلام معرفی کردهاند؛ چه، به نظر میرسد که داستان کوشنامه در اصل به زبان پهلوی نوشته شده2 و در اواخر قرن پنجم و یا اوایل قرن ششم هجری 3، روایتی از این داستان به دست حکیم ایرانشان بن ابی الخیر رسیده و آن را به شعر فارسی درآورده است4. روایت کوشنامه در فضای زمانی پیش از اسلام و در دورۀ اسطورهای روی داده و عناصر مذهبی و فرهنگی آن با آیینهای زرتشتی و مهرپرستی شباهت دارد و برگرفته از سنت ایرانی باستان است. اگرچه هنوز زود است که به درستی ریشۀ زمانی و مکانی این روایت را بتوان یافت، از متن این روایت میتوان به برخی از رویدادهای تاریخی پیبرد؛ برای مثال در متن کوشنامه شواهدی از تجارت دریایی ایران و کره در پیش از اسلام به چشم میخورد که در داستان مسیر بازگشت آبتین از سیلا به ایران نمود پیدا کرده است. در واقع، آبتین و شاهزادۀ کرهای از مسیر دریایی و با راهنمایی دریانوردی با تجربه5 به ایران برمیگردند. دیگر این که موقعیت جغرافیایی و طبیعی سیلا در منظومۀ کوشنامه بسیار نزدیک و مشابه کرۀ امروزی است و این نشان میدهد که نویسندۀ روایت، آگاهی قابلقبولی از موقعیّت جغرافیایی این ناحیه داشته است. از میان مقالات پژوهشگران کرهای که در این باره تحقیقاتی کردهاند، میتوان به مقالۀ لونگ وی کیم (Long-Wee Kim, 1993) با عنوان «تصوّر مسلمانان از کره در متون ادبی اولیه عربی و ایرانی» اشاره کرد که در واقع، معرفی سالشمار منابع فارسی و عربی دربارۀ کره است، امّا تحقیقات هی سو لی دربارۀ جایگاه کره در متون ایرانی و اسلامی از اهمیّت و جایگاه ویژهای در اینگونه مطالعات برخوردار است. رسالۀ دکتری او با عنوان «ظهور اسلام در کره» منتشر شده و از او مقالات متعددی دربارۀ کره در متون فارسی و اسلامی به چاپ رسیده است (Lee, Hee Soo, 1997).
3' سرزمین «سیلا» در متون جغرافیایی و تاریخی اسلامی از سرزمین کره در متون تاریخی ایرانی و اسلامی با نام سیلا یا بسیلا یاد شده است که برگرفته از نام سیلا (Sillā)، یکی از مشهورترین سلسلههای تاریخی کره بین سالهای 57 پیش از میلاد تا 935 میلادی است. سلسلهای که برای نخستینبار شبه جزیرۀ کره را متحد ساخته و پادشاهان آن به مدت بیش از هزار سال بر آن ناحیه حکومت کردهاند ( (Ki-baik Lee, Pp.66-88ایرانیان پیش از این نیز نام «چین»6 را که برگرفته از نام یک سلسله است، بر تمامی چین اطلاق کردهاند7 و این سنت در ایران باستان سابقه داشته است. واژۀ سیلا در زبان کرهای به صورت «شیلا» تلفّظ میشود و از همین رو، در متون اسلامی، دو صورت نوشتاری سیلا و شیلا ضبط شده است. در قرون نخستین اسلامی مورخّان و جغرافینویسان، اطّلاعاتی از سرزمین سیلا و موقعیت آن ثبت کردهاند. ابن خردادبه از نخستین جغرافینویسان ایرانی است که نام شیلا را از جمله سرزمینهای شرق دور ذکر کرده و دربارۀ آن مینویسد: «در انتهای سرزمین چین به موازات قانصو، کوههای زیادی وجود دارد و پادشاهان زیادی به سر میبرند و آنجا سرزمین شیلا باشد که طلای فراوانی دارد و از مسلمانان هر کس که به آن سرزمین وارد شد، اقامت گزید، و بعد از آن نقطه، شناخته شده نیست. و هر کس از مسلمانان به بلادی که در آخر چین است و به آن شیلا گویند وارد شود در آنجا طلا بسیار است و از آنجا خارج نشود. » (Ibn Khordādbeh, p.70) در کتاب سلسلةالتواریخ که یکی از متون دریایی مهم قرون نخستین اسلامی است، دربارۀ سیلا آمده است: «جزایر سیلا در ساحل قرار دارد. ساکنان آن سفیدپوست هستند و باج و خراج به امپراتور چین میپردازند. آنان میگویند اگر چنین نکنیم آسمان بر ما باران نمیبارد. چون تا این زمان هیچیک از هموطنان ما به آنجا نرفته، از آنان هیچ خبری نداریم. میگویند که در آن سرزمین باز سفید هم دارند.» (p.290 Silsilat al-Tawārikh,) مسعودی در همین دوره اطلاعات بیشتری از کشور سیلا و مهاجرت مسلمانان به آن ناحیه ثبت کرده و نوشته است: «پس از دیار چین در مجاورت دریا، ممالک معروف و موصوف به جزایر سیلی و جزایر آن است و بیگانگان عراقی یا غیر عراقی که بدانجا رفته و بازآمده باشند، بسیار کماند، که هوای خوش و آب گوارا و خاک خوب و برکات فراوان دارد و مردم آن دیار با مردم چین و ملوک آنجا به صلح باشند و هدایا در میانه پیوسته باشد. گویند آنها تیرهای از فرزندان عامورند. » (Masūdi, p.364) از آن چه ابن خردادبه و مسعودی ذکر کردهاند برمیآید که در قرون نخستین اسلامی عدهای از مسلمانان به سیلا مهاجرت کرده و به دلیل مناسب بودن شرایط آبوهوایی در آنجا ماندگار شدهاند. تمامی متون اسلامی تا قرن نهم هجری، در این که سرزمین سیلا ناحیهای امن و پرنعمت برای مهاجران بوده است، همنظر بودهاند و آن چه در متون قرون نخستین اسلامی از کشور سیلا تصویر شده است، تا حدودی به سرزمینی آرمانی شباهت دارد. با بررسی و کنکاش در متون دینی و تاریخی ایران پیش از اسلام میتوان دریافت که توصیف و موقعیت جغرافیایی سرزمین سیلا در متون اسلامی با توصیف جغرافیایی و ویژگیهای «کنگ دژ» در متون ایران باستان بسیار شباهت دارد و به نظر میرسد که سیلا و کنگ دژ هردو منطبق با کشور کرۀ کنونی باشد. مهمترین اطّلاع ما از موقعیّت جغرافیایی کنگدژ، در دو متن پهلوی یعنی بُندهشن (Bundahishn) و مینوی خرد آمده است. در بُندهشن و در بخش چهاردهم آن نوشته شده است: «کنگ دژ به ناحیتِ خراسان، بر زِبَرِ دریای فَراخکرت است.» (بندهشتن، ص128) باید توجّه داشت که اصطلاح «خراسان» در اینجا به معنای عامِ «مشرق» آمده و «دریای فراخکرت» در تصوّر جغرافیایی ایرانیان، نام اقیانوسی واقع در شرق کرۀ زمین بوده است. با این تعبیر، کنگ دژ در شرقیترین نقطۀ کرۀ زمین واقع بوده است. در مینوی خرد و در فصل 61 نیز نوشته شده است: «پرسید دانا از مینوی خرد که کنگ دز کجاست؟ مینوی خرد پاسخ داد که کنگ دز در طرف مشرق واقع است چندین فرسخ دور از دریای فراخکرت باشد.» (مینوی خرد، صص 80'79) در متون دورۀ اسلامی نیز، موقعیت جغرافیایی کنگدژ یاد شده است. در کتاب مفاتیحالعلوم نوشتۀ ابو عبدالله محمّد خوارزمی در این باره آمده است: «کنگدژ دورترین شهری است در مشرق در اقاصی چین و واقواق در میان این شهر و شهر سوس الاقصی8 نیمی از کرۀ ارض است.» (ابو عبدالله خوارزمی، ص208) از دیدگاه خوارزمی کنگدژ در 180 درجۀ شرقی سوس الاقصی واقع بوده است و این نشان میدهد که این ناحیه در شرقیترین نقطۀ شناخته شدۀ جهان در آن روزگار قرار داشته است. از این میان، توصیف حافظ ابرو، مورّخ و جغرافینویس ایرانی قرن نهم هجری، بسیار روشن و راهگشاست. او در این باره مینویسد: «امّا حکما قسمتِ اقالیم را از جهتِ تمییزِ مواضعِ اجزاءِ سطحِ ارض در طول، به حسبِ تجربه دایرۀ معدلالنهار و در عرضِ مابین قطبینِ معدلالنهار بخش کردهاند و مبداءِ عمارت در طول منجّمان از مغرب گرفتهاند تا بُعد شهرها از آن مبداء در جهتِ توالیِ بروج باشد و بعضی هندوان از جهتِ شرق گرفتهاند تا بُعد در جهتِ حرکت در اولی باشد و مبداءِ عمارت از جانبِ مشرق موضعی است که آن را کنگدژ خوانند و از جهتِ مغرب جزیرهایست که وقتی، معمور بوده است و اکنون خراب است؛ آن را جزایرِ خالدات خوانند و جزیرۀ سعدا هم گویند و از آنجا تا ساحل دریای مغرب ده درجه است.» (حافظ ابرو، ج 1، ص92) در یک نقشۀ موجود در نسخۀ خطی جغرافیای حافظ ابرو، کنگدژ در ناحیهای منطبق با کشور کرۀ کنونی جانمایی شده است (حافظ ابرو، نسخۀ خطی کاخ موزۀ گلستان، شمارۀ 840). شواهد تاریخی ذکر شده نشان میدهد که در تصوّر جغرافیایی ایران باستان، ناحیهای با نام کنگدژ که از لحاظ جغرافیایی با شبهجزیرۀ کنونی کره یا سیلا منطبق بوده، وجود داشته است که آن را مبداء نصفالنهار میدانستهاند و این باور را تا قرن نهم هجری و بر اساس شواهد موجود تا چند قرن پس از آن نیز جغرافینویسان فارسیزبان در ایران و هند9 پذیرفته بودند و در متون جغرافیایی خود ذکر کردهاند. تشابه موقعیت جغرافیایی و توصیفی دو سرزمین کنگدژ و سیلا، این احتمال را تقویت میبخشد که ایرانیان پیش از اسلام با سرزمین سیلا آشنا بوده و بنا به موقعیت جغرافیایی آن که در شرقیترین نقطۀ شناخته شدۀ آن روزگار قرار داشته است، آن را مبداء نصفالنهار دانسته و به تدریج ویژگیهای یک آرمانشهر را به آن دادهاند و پس از اسلام، این اطلاعات به متون اسلامی منتقل شده و کنگ-دژ که در واقع لقب این سرزمین بوده است به نام واقعی آن، یعنی سیلا تغییر یافته است. قابل ذکر است که بخش نخست واژۀ کنگدژ و یا گنگدژ میتواند همان واژۀ «گنج» در فارسی میانه باشد و به این ترتیب کنگدژ به معنای «گنجدژ» و یا «قلعۀ گنج» بوده است و به احتمال زیاد ترجمۀ فارسی نام پایتخت سلسلۀ سیلا، یعنی «کِم سِئونگ» (Keum-Seong) و یا «گیونگجو» (Gyeong-ju) باشد که در زبان کرهای به معنای «دژ طلا» است. 4. بررسی دو نام سیلا و بسیلا در متون اسلامی در متون اسلامی نام قدیم کره به دو صورت سیلا و بسیلا ضبط شده است و این پرسش را به وجود آورده است که چرا در این منابع دو صورت از نام کره ضبط شده است؟ در این تحقیق سعی شده است تا با مراجعه به نسخههای خطی و به ویژه متقدمترین نسخهها در وهلۀ نخست، آنها را دستهبندی و در نهایت پاسخی به پرسش اساسی مقاله داده شود. برای آگاهی از ترتیب سالشمار منابعی که در آن از نام قدیم کره یاد شده است، ابتدا جدولی از اسامی منابع از قدیم به جدید و ضبط املایی واژۀ سیلا در نسخههای خطی آورده شده است. در این جدول برای نخستینبار نسخههایی نویافته نیز معرفی شده است.
همانگونه که در جدول مشاهده میشود، منابع موجود که دورۀ زمانی قرن سوم تا نهم هجری را شامل میشوند، نام قدیم کره را به صورتهای گوناگون «سیلا» «سیلی» ،« شیلا» ،«سلا» و«بسیلا» ذکر کردهاند که از این میان نامهای سیلا، سیلی و سلا تلفظهای گوناگون یک اسم با املای مختلف عربی و فارسی است و شیلا نیز آنچنان که پیش از این گفته شد، تلفظ کرهای نام سلسلۀ قدیم آن است و این ویژگی به متون اسلامی منتقل شده است. امّا آنچه در اینجا قابلتوجّه است، ضبط سیلا و بسیلا در برخی نسخههای خطی است که به دلیل تکرار و تعدّد بهکارگیری آنها در نسخههای خطی، این پرسش را به ذهن متبادر میسازد که آیا این دو اسم، به دو منطقۀ جغرافیایی اطلاق میشده است یا اگر هردو نام قدیم کره هستند، چرا به دو صورت ضبط شدهاند؟ برای پاسخگویی به این پرسش ابتدا منابع را بر اساس ضبط نام سیلا یا بسیلا به دو دسته تقسیم کردهایم و سپس منشأ روایات آنها را بررسی می کنیم و پس از آن، با توجه به اشارۀ نسخههای خطی به معنای هر دو واژه، اختلاف این دو نام بررسی خواهد شد. دستۀ نخست: منابعی که نام قدیم کره را به صورت سیلا و یا تلفّظ املایی شبیه به آن نوشتهاند که به ترتیب زمانی «مسالک و ممالک ابن خردادبه» (Ibn Khordādbeh, p.70)، «سلسلهالتواریخ» (Silsilat al-Tawārik, p.290)، «اعلاقالنفیسه» ( Ibn Rusteh, p.83)، «مروجالذهب»، «الفهرست ابن ندیم» (ابن ندیم، نسخۀ خطی، برگ 174)، «قانون ابوریحان بیرونی» (ابوریحان بیرونی، نسخۀ خطی، برگ 237)، «تحفةالغرائب» (محمد بن ایوب طبری، نسخه خطی، برگ 93)، «طبایعالحیوان» (Minorski, p.15)، «نزهةالمشتاق ادریسی» (ادریسی، نقشه الجزء العاشر من الاقلیم الاول)، «عجایب المخلوقات قزوینی» (Qazmini, p.32)، «تقویمالبلدان ابوالفدا» و «ترجمه تقویمالبلدان» را شامل میشوند. وجه مشترک این منابع به ضبط یکسان نام قدیم «کره» محدود نمیشود، بلکه همۀ این منابع دربارۀ خوش آبوهوا بودن این منطقه و این که مهاجران مسلمان در صورت مهاجرت از این سرزمین برنخواهند گشت و در آن ساکن میشوند و در این سرزمین بیماری و فقر وجود ندارد و مردمی ثروتمند و طلای فراوان دارد، همنظرند و در واقع در این منابع تصویری آرمانی از سیلا داده شده است و آن را سرزمینی مهاجرپذیر دانستهاند. گروه دوم: منابعی هستند که نام قدیم کره را به صورت بسیلا ضبط کردهاند و متونی همچون کوشنامه10، مجملالتواریخ و القصص (مجملالتواریخ و القصص، صص 32 و 536)، جهاننامه (محمد بن نجیب بکران، ص 38) و مسالک و ممالک گرگانی (ابوالحسن صاعد بن علی گرگانی، نسخۀ خطی دانشگاه تهران، برگ 74) را شامل میشوند. آنچه دربارۀ گروه دوم منابع میتوان گفت این است که وجه مشترک همۀ آنها این است که اطلاعات مندرج در این منابع برگرفته از روایت قدیمی ایرانی داستان کوش است، شواهد نشان میدهد که اصل این داستان به دورۀ پیش از اسلام در ایران برمیگردد و به احتمال قوی، از جمله روایاتی است که در «جاده ابریشم زمینی» شکل گرفته و به تدریج و در دورههای پیش از اسلام به صورت یک داستان درآمده و به خط پهلوی نوشته شده است. به دلیل کمبود شواهد تاریخی، دربارۀ منشأ اصلی این روایت نمیتوان اظهارنظری قطعی کرد، امّا از محتوای داستان کوش، میتوان دریافت که اصل داستان از مراودات اقوام سکایی و کوشانی با نواحی شرقی ایران به وجود آمده و در حقیقت روایتی اسطورهای از مراودات تاریخی ایران و چین در جادۀ ابریشم و به احتمال زیاد، مربوط به دورۀ استیلای سلسلۀ ایرانی کوشانیان بر مسیر مهم جادۀ ابریشم است. در هر صورت اصل این نوشته را در اواخر قرن پنجم و اوایل ششم هجری شاعری ایرانی به نام حکیم ایرانشان بن ابی الخیر به شعر در آورده است. دربارۀ کتابی که شاعر از آن، داستان کوشنامه را به نظم آورده است، اطلاع دقیقی در دست نیست، امّا بر اساس اشعاری که در آغاز کوشنامه آمده است، او داستان کوش را از نوشتهای قدیمی به همین نام گرفته است11. این متن به احتمال فراوان ترجمهای از داستانی قدیمی به خط و زبان پهلوی بوده است. مهمترین شاهد ما بر این مدعا، بخشی از منظومۀ کوشنامه است که به پرسش و پاسخ دو شخصیت پیش از اسلام به نامهای «کامداد» و «برماین» میپردازد و شاعر بخشی از این گفتوگو را به زبان پهلوی نقل کرده است12. (کوشنامه، 386-387) «احمد تفضّلی» دربارۀ ابیات پهلوی «کوشنامه» مینویسد: «همه کلمات پهلوی هستند، امّا این کلمات بیشک در منبع اصلی سرایندۀ کوشنامه تصحیف شدهاند.» (همان، ص387) شواهد نشان میدهد که منشأ متونی که نام بسیلا را ثبت کردهاند، به روایات کوشانی و سکایی برمیگردد؛ اگرچه تحلیل دقیقتر آن به پژوهشی مستقل نیازمند است. با وجود این، آن چه در اینجا قابل ذکر است این است که با توجه و دقت در محتوای نوشتاری دستۀ دوم متون خطی فارسی میتوان به پرسش اساسی این مقاله که برای نخستینبار مطرح شده است، پاسخ داد و دلیل نوشتن نام بسیلا در اینگونه منابع بر ما معلوم خواهد شد؛ توضیح این که در این دسته از متون فارسی نام بسیلا فقط بر شبهجزیرۀ کره و نام سیلا بر تمامی سرزمین کره اطلاق شده است؛ برای مثال، در مجمل التواریخ و القصص در دو جا از نام قدیم کره (بسیلا) یاد شده است. در بخش نخست و در داستان فریدون آمده است: «آفریدون بن اثفیان: اندر شاهنامه آبتین گویذ پذر آفریدونرا و بدیگر نسخها اتفیان و نسب را ذکر کرده شذ، فریدون بن اثفیان بن همایون بن جمشید الملک و ماذرش فری رنگ بوذ دختر طیهور ملک جزیرۀ بسیلا ماچین اندرونی» (مجملالتواریخ و القصص، ص 32) و در همین کتاب و در جای دیگر با عنوان «ذکر بعضی از بناها و شکل حرمین و قبله» آمده است: «و عجایبترین چیزها زمین مصر است و بیشترین شهرها بزر سیلاست از بلاد چین و کورهای آن» (همانجا، ص532) همانگونه که مشاهده میشود نویسندۀ مجمل التواریخ و القصص نام بسیلا را برای «جزیره» و نام سیلا را برای «شهر» ثبت کرده است و از توصیف این کتاب میتوان دریافت که هر دو نام بر یک ناحیه اطلاق شده است. در منظومۀ کوشنامه بسیلا در 45 مورد13 به صورت «جزیرۀ بسیلا» آمده است و نشان میدهد در نسخۀ اصلی نیز بسیلا نام جزیره و یا بهتر بگوییم نام شبهجزیرۀ کره بوده است. اطلاعات موجود در کتاب جهاننامه نیز این مطلب را تأیید میکند. در بخشی از این کتاب آمده است: «بسیلا در نهایت ولایت چین که بعضی آنرا چین اندرونی خوانند و بعضی ماچین، ولایتی است در میان کوهها و بعضی از او در آب آنرا بسیلا خوانند، جایی به غایت نزه است و در وی نعمت بیقیاس و از این ولایت کم کسی آنجا رسد و هر که رسد البته باز نیاید، از خوشی آنجا» (محمد بن نجیب بکران، پیشین، ص38) همچنین نام بسیلا را برای آن بخش از شرق چین که درون آب 'جزیره' قرار دارد، به کار برده است. از این میان، امّا محتوای نسخهای تازه یافته شده از مسالک و ممالک نوشتۀ صاعد بن علی گرگانی جغرافینویس قرن نهم هجری، در پاسخ به پرسش مقاله بسیار راهگشاست. او در بخشی از کتاب خود در این باره مینویسد: «سیلا در نهایت عمارت چین و بعضی به خشکی است و بعضی به دریا آنرا بسیلا گویند و آن جای نزهت است و در نعمت بسیار و جوانان بیشمار باشند و از این ولایت کسی آنجا کمتر رسد و اگر احیاناً کسی آنجا رسد از نزاهتی که دارد از آن ولایت بیرون نیاید. » (محمد بن نجیب بکران، ص 38) به عبارت دیگر، میتوان گفت که مسالک و ممالک گرگانی در واقع چکیده و خلاصۀ تجربه و حافظۀ تاریخی ایرانیان دربارۀ نام قدیم کره است و او به خوبی پرسش اصلی ما را چنین پاسخ میدهد که سیلا عنوان سلسلهای است که بر سرزمینی با همین نام در کره امروزی حکومت کرده و بسیلا عنوان عمومی شبهجزیرۀ کره بوده است و این مطلب به صراحت در متون دیگری همچون کوشنامه، مجملالتواریخ و القصص و جهاننامه تأیید میشود. به نظر میرسد قدمت کاربرد واژۀ بسیلا به پیش از اسلام میرسد، اما این که تغییرات آوایی از زبان پهلوی به فارسی تا چه اندازه در دگرگونسازی این واژه تأثیر داشته است، موضوعی است که باید متخصّصان مربوط دربارۀ آن در جایگاه دیگری بررسی و پژوهش کنند.
5. نتیجه در حافظۀ تاریخی ایرانیان نام سرزمین کره از دوران پیش از اسلام تا قرن نهم هجری به دو صورت سیلا و بسیلا ثبت شده و این اسامی در متون اسطورهای، تاریخی و ادبی ایران یاد شده است که بخشی از این متون در این مقاله معرفی شدند. نام سیلا برگرفته از نام سلسلهای به همین نام است که پادشاهان آن به مدت هزارسال بر آن ناحیه حکومت راندهاند. مراودات ایرانیان با چین و سرزمینهای شرقی آن، از پیش از اسلام آغاز شده و رفتوآمدهای سیاسی و تجاری به شناخت سرزمین کره منجر شده است و چون این ارتباط از دو مسیر تجارت دریایی و زمینی انجام میشده است، ایرانیانی که از مسیر جادۀ ابریشم زمینی به پایتخت چین میرفتهاند و قادر بودهاند از طریق زمین سفر خود را به سوی شرق و کره ادامه دهند، آن را با نام سیلا شناخته و معرفی کردهاند و دیگر مسافران ایرانی که از جادۀ ابریشم دریایی به شرق چین رسیدهاند، با شبهجزیرۀ کره و ویژگیهای دریایی آن آشنا شده و بخش دریایی این سرزمین را بسیلا نامیدهاند. تا یافتن دلیل زبانشناختی تغییرات آوایی نام قدیم کره با توجه به این که در متون متعددی از نسخههای خطی فارسی به صراحت نام بسیلا به بخش دریایی یا شبهجزیرۀ کره و نام سیلا به ناحیۀ زمینی و خشکی کره اطلاق شده است، میتوان دریافت که هر دو اسم بر سرزمین کره دلالت داشته است و به احتمال بسیار، تلفظ ایرانی بخش خشکی و دریایی شبهجزیره کره بوده است و در واقع میراث دو جادۀ ابریشم دریایی و زمینی ایران به سمت شرق محسوب میشود.
6. پینوشت 1. این نام در متون ایرانی و اسلامی به دو صورت «سیلا» و «شیلا» ضبط شده است و به احتمال این تفاوت در ضبط اسامی مربوط به تلفظ کرهای «س» است که به صورت «ش» نیز خوانده میشود، در حال حاضر نیز در آوانویسی کرهای (Silla) نوشته شده است ولی «شیلا» خوانده میشود. 2. جلال متینی در مقالهای به اثبات رسانیده است که بخشی از کوشنامه ترجمۀ یادگار بزرگمهر است که در دیگر متون از آن یاد شده است. ر.ک: متینی، جلال، ترجمۀ منظوم دیگری از یادگار بزرگمهر، ایراننامه، سال5، ش1، پاییز 1365، صص 115تا 132. 3. جلال متینی تاریخ نظم کوشنامه را بین سالهای 498 تا 511 در دوران سلطنت غیاثالدین ابوشجاع محمد بن ملکشاه سلجوقی دانسته است. ر.ک: کوشنامه، ص33. 4. در کوشنامه آمده است که حکیم ایرانشان متن منثوری از داستان کوشنامه را از فردی به دست آورده و به توصیه او آن را منظوم ساخته است و از محتوای متن کوشنامه برمیآید که او آن را از پهلوی به فارسی دری ترجمه کرده است. در کوشنامه چند بیتی درباره معنای برخی واژهها در زبان پهلوی هم آمده است. 5. در کوشنامه از ناخدای کرهای با عنوان «ملّاح پیر» یاد شده است. همانگه جهاندیده ملّاح پیر/ روان کرد کشتی بکردار تیر. ر.ک: کوشنامه، ص 363. 6. چین (Qin 秦) نام سلسلهای است که پادشاهان آن از سال ۲۲۱ تا ۲۰۶ پیش از میلاد به مدت کوتاهی در چین حکومت کردهاند. در سال ۲۲۱ پیش از میلاد، در زمان فرمانروایی چین شی هوان (秦始皇 :Qín Shǐ Huáng) سرزمین چین یکپارچه شد و او در واقع نخستین امپراتور چین محسوب می شود، پایتخت این سلسله در شهر شیان یانگ (咸阳xianyang) واقع در استان شان شی (陕西shanxi) و همسایه با شهر خمدان (شی آن Xi’an) است. 7. بیشتر محققّان چینی برآنند که واژۀ «چین» از نام سلسلۀ «چین» (Qin) آمده است. در دورۀ سلسلۀ چین (۲۲۱ تا ۲۰۶ پیش از میلاد) مردم جنوب غرب چین تجارت دریایی با مناطق غربی جهان و از جمله ایران را آغاز کردهاند. آنها در هنگام بازرگانی خود را «اهل چین» مینامیدهاند و به این ترتیب نام «چین» به همه کشور چین تسری یافته است؛ در حالی که نام این کشور در زبان چینی «جونگ گوا» (中国zhong guo) است و این اسم از سلسله «جئو» (周zhou) (1045 تا 221 پیش از میلاد) استفاده شده است. «گوا» بهمعنای «پایتخت» و «جونگ» به معنای «مرکز یا وسط» است. جونگ گوا، یعنی سرزمینی که حکومت مرکزی اداره میکند. برای آگاهی بیشتر ر.ک: 冀强,西方文献中“中国”称谓的演变,历史教学问题,2012年第1期,第107-111页。 Ji Qiang,xi fang wen xian zhong "zhong guo" cheng wei de yan bian, li shi jiao xue wen ti, 2012(1),pp.107-111. جی چیانگ، تحولات اسم چین در متون غربی، مسائل در تدریس تاریخ، 2012(1)، صص107-111. 8. سوس الاقصی نام شهری درغرب آفریقا و در ناحیهای که در متون اسلامی از آن با عنوان مغرب یاد شده است. 9. قرار دادن کنگدژ به عنوان نصفالنهار شرق تا قرن نوزدهم میلادی و در متون فارسی نجومی هند نیز آمده است. در این باره غلامحسین جونپوری، منجم هندی قرن نوزدهم میلادی در کتاب خود با عنوان «زیج بهادر خانی» عرض جغرافیایی برخی مناطق را با نصفالنهار کنگدژ ذکر کرده است. ر.ک: جونپوری، غلامحسین، زیج بهادرخانی، با مقدمه فرید قاسملو، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، 1388، ص80 ؛ همو در کتاب «جامع بهادر خانی» مینویسد: «منجمان هند مبداء طول را از جانب مشرق میگیرند و در زمان سالف آن موضع را کنگدژ نام بود». ر.ک: جونپوری، غلامحسین، جامع بهادرخانی، با مقدمه فرید قاسمی، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، 1386، ص 668. 10. کوشنامه، پیشین، در همۀ اشعار کوشنامه نام «بسیلا» ضبط شده است. 11. برای آگاهی بیشتر ر.ک: کوشنامه، صص 152-153. (مرا گفت اگر رای داری بر این / یکی داستان دارم از شاه چین / که هر کس که آن را بخواند به هوش/ بسی بهره بردارد از کار کوش/ بدیدم من این نامه سودمند / سراسر همه دانش و رای و پند/ که از دانش این بهره پیش آورم/ همه نامه در بیت خویش آورم). 12. بگویم تورا گفت اگر بشنوی/ ز گفتار پر مایۀ پهلوی. 13. کوشنامه، پیشین، ابیات شمارۀ 2241، 2460، 2500، 2523، 2562، 2747، 2346، 2347، 3369، 3371، 3577، 3713، 3796، 3804، 3809، 4045، 4684، 4686، 4700، 4957، 4963، 4968، 4971، 4977 ،5100، 5120، 5130، 5191، 5215، 5219، 5249، 5298، 5308، 5314، 5318، 5336، 5350، 5366، 5386، 5393، 5413، 5426، 5485، 5486، 5599. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ابن ندیم، الفهرست، نسخۀ خطی دانشگاه تهران، شمارۀ 6266، برگ 174. ابوالفدا، تقویمالبلدان، نسخۀ خطی آستان قدس رضوی مشهد، شمارۀ 5532، برگ 4. ادریسی، نزهةالمشتاق فی اختراق الافاق، نسخۀ خطی کتابخانه ملی پاریس، نقشه الجزء العاشر من الاقلیم الاول. بکران، محمد بن نجیب، جهاننامه، نسخۀ فاکسیمیله چاپ مسکو، ص 38. بیرونی، ابوریحان، قانون، نسخۀ خطی آستان قدس رضوی مشهد، شمارۀ 5588، برگ 237. حافظ ابرو، جغرافیای حافظ ابرو، جلد اول، تهران، میراث مکتوب، 1385. حافظ ابرو، نسخه خطی جغرافیای کتابخانه و موزۀ کاخ گلستان، به شماره 840. حکیم ایرانشان بن ابی الخیر، کوشنامه، تصحیح دکتر جلال متینی، تهران، انتشارات علمی، 1377. خوارزمی، ابوعبدالله، مفاتیح العلوم، ترجمۀ حسین خدیو جم، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1347، ص 208. عبدالعلی بیرجندی، ترجمۀ تقویم البلدان، نسخه خطی دانشگاه تهران، شمارۀ 1762، برگ 6. گرگانی، ابوالحسن صاعد بن علی، مسالک و ممالک، نسخه خطی دانشگاه تهران، شمارۀ 6825، برگ 37. گرگانی، ابوالحسن صاعد بن علی، مسالک و ممالک، نسخه خطی دانشگاه تهران، شمارۀ 6824، برگ 74. گزارنده مهرداد بهار، بندهشن، تهران، انتشارات توس، 1385، ص 128. متینی، جلال، «کوش و کوش پیلگوش: نبرد پدر و پسر»، ایراننامه، شمارۀ دوم، (زمستان 1363) 1985، صص 290 تا 300 ؛ همچنین، همو، «کوش و کوش یا گوش»، ایراننامه، شماره 6/1، 1987، صص1 تا 14. مجملالتواریخ و القصص، (نویسنده ناشناس)، نسخه خطی هایدلبرگ، شمارۀ 118(or)، صص32 و 536. مجمل التواریخ و القصص، (نویسنده ناشناس)، نسخه خطی هایدلبرگ، شمارۀ 118(or)، ص 32. محمد بن ایوب طبری، تحفةالغرایب، نسخه خطی دانشگاه تهران، شمارۀ 2160، برگ 93. مینوی خرد، ترجمه احمد تفضلی، تهران، انتشارات توس، 1364، صص 80-79. Hudῡd al-Ālam, Translated and explanted by V.Minorski with the preface by V.V.Barthold, London,1937 (reprinted by institute for the History of Arabic-Islamic Science at Johann Wolfgang Goethe University Frankfurt am Main, Germany, 1993, p.228. ((In the earlier sources the country called Shilā or Silā)
Ibn Khordādbeh, Al-Masālek w-al-Mamālek, edited by C.de Goeje, Leyden, 1889, p.70.
Ibn Rusteh, Al-Ǡlāq al-Nafisah, edited by C.de Goeje, Leyden, 1891-2, p.83.
Kei Won Chung and George F.Hourani, Arab Geographical on Korea, in “ Journal of the AmericanOriental Society”, Vol.58, No.4 ,1938, Pp.658-661.
Ki-baik Lee, A new history of Korea, translated by Edward W.Wagner, Harvard University Press, 1984, Pp.66-88.
Lee, Hee- Soo, The Advent of Islam in Korea, Research Centre for Islamic History, Art and Culture(IRCICA),Istanbul,1997.
Lee, Hee Soo, The cultural role of the Sassanid Persia in the early Islamic period and the spread of Persian cultural to the East Asia, in “Journal of Korea Asociation of Middle East Studies”,2009,vol.30.pp.1-32.
Lee, Hee Soo, A study on the Kushnāmeh Epic characteristics compared to the Shahnāmeh, in “ Journal of Korean Association of Islamic Studies, 2012, vol.22-1, Seoul,Korea, Lee Hee soo, A study on Historical Significance of Fathnāmeh-I Sind and its Analysis of Silla Parts, in “ Journal of Middle East Myungji University”, 2012, vol.11.1, Seoul, Korea, Pp.100-123.
Long-Wee Kim, “The Muslim Image of Korea in the Early Arabic and Persian Literature”, in AJAMES, No.8. 1993.
Masūdi, Murῡj al-Dhahab (1861), edited with france translatedby C.de Meynars and P.de Courteille, Paris, vol.1.1.p.364.
Minorski, Velademir, Sharaf al-zamān Tāḥir Marvazi on China, the Turk and India, London, The Royal Asiatic Society,1942, p.15.
Qazwini, Ȧjāyeb al-Makhlῡqāt wa gharāyeb al-Mawjῡdāt, edited by F.Wustenfeld, Gottingen,1848, part 2, p.32.
Silsilat al-Tawārikh, Edited by L’angles and Fr. translate by .J.T.Reinaud, Relation des voyage faits par Arabes et des Persan dans L’Inde et à la Chine, Paris, 1845, p.290.
Silsilat al-Tawārikh,op, cit. p.290.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 12,016 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,445 |