Extended Abstract
1. Introduction
In today’s world, realizing developmental goals is impossible without appealing to the enormous potentials of the half of the society, i.e., women. In patriarchal society of Iran, without women’s active participation, rural economics would stop or at least face serious challenges. Nowadays, scholars and social institutions are interested in rural women and their workforce that benefits all society. Despite their substantial role in rural activities, rural women are amongst the poorest people of the community. However, their empowerment is not only useful for them but also for their families. In this regard, their vocational empowerment should be studied from both theoretical and applied aspects. In other words, it is both an applied study to recognize variables affected by its results in order to design a plan for the development of women’s employment in villages and a theoretical research to better understand the impacts of employment on their self-reliance.
2. Methodology
The present study aimed to analyze the role of rural women’s vocational capability on their self-reliance. The statistical population comprised all employed rural women of Ilam County, including 1088 women, out of which 283 participants were recruited by proportional stratified random selection using Cochran’s formula. The data collection tool was a questionnaire with two sections.
The vocational capability section was taken from Mirkamali (2005), and the rural women’s self-reliance section was designed by the researcher. The questionnaire’s content and face validity was confirmed by a panel of experts and its reliability was estimated to be 93.7% by Cronbach α. The independent variables were rural women’s age, educational level, type of economic activity, monthly income, and vocational capabilities. The last variable, itself, was studied from 5 aspects: communicative and team-working skills (7 items in questionnaire), creativity and problem-solving skills (6 items), commitment (6 items), technical knowledge (5 items), and technical skills and manual dexterity (5 items). The dependent variable was rural women’s self-reliance in 3 dimensions: psychological self-reliance (9 items), sociocultural self-reliance (11 items), and financial self-reliance (7 items). The obtained data were descriptively analyzed by mean, frequency, frequency percentage, standard deviation, and coefficient of variations. Also they were inferentially analyzed by Pearson correlation, Kruskal-Wallis test, Mann-Whitney test, and step-wise multiple regression analysis using SPSS version 22.
3. Results
Results of the Pearson correlation test showed that the variables of monthly income, vocational capabilities, and all its aspects (communicative and team-working skills, creativity and problem-solving skills, commitment, technical knowledge, and technical skills and manual dexterity) had significant, positive relationship with the dependent variable of self-reliance. There was a negative and significant relationship between rural women’s age and their self-reliance. Also, according to the results of Kruskal-Wallis coefficient of correlation, there was a significant difference in rural women’s self-reliance. In addition, Mann-Whitney test revealed a significant difference in rural women’s self-reliance in terms of their economic activity.
4. Discussion
Stepwise multiple regression analysis was used to study the role of the variables of age, educational level, monthly income, type of economic activity, and vocational capability dimensions in explaining the variance of the dependent variable of self-reliance. Regression model estimation stopped at step five. Accordingly, the coefficient of multiple correlation was 0.764 between the effective variables and the dependent variable, the coefficient of determination was 0.584, and the adjusted coefficient of correlation was 0.577.
The F value of 84.196 showed the goodness of fitness, too. Thus, the variables of the model explain 57.7% of the variance of dependent variable. Given the significance level and non-standardized beta coefficients, the variables of technical skills and manual dexterity, creativity and problem-solving skills, technical knowledge, and monthly income had positive and significant effect while the variable of age had negative and significant effect on rural women’s self-reliance. The coefficients for the variables of technical skills and manual dexterity, creativity and problem-solving skills, technical knowledge, age, and income were significant at the 0.99 confidence level. According to standardized coefficients of the variables, the variable of technical knowledge had the most important role while the variable of age had the least important role in determining self-reliance.
5. Conclusion
Based on the results, some recommendations are made for creating income for rural women. These include localizing academic facilities in rural areas, providing workshop facilities in non-agricultural fields, enhancing communicative and team-working skills amongst rural women, holding training courses for improving their technical skills and manual dexterity, enhancing their technical knowledge, and creating local vocational opportunities such as part-time jobs.
Acknowledgments
This paper was extracted from the MSc. thesis of the first author in the Department of Agricultural Management, Faculty of Agriculture and Natural Resources, Ilam Branch, Islamic Azad University.
Conflict of Interest
The authors declared no conflicts of interest.
مقدمه
زنان در گستره جهانی نقش عمدهای در فعالیتهای اقتصادی دارند، اما فعالیت اقتصادی آنان در کشورهای درحالتوسعه، به ویژه در نواحی روستایی شکل متفاوتی دارد. امروزه اندیشمندان و نهادهای اجتماعی به زن روستایی و زحمات او که همه اقشار جامعه از آن بهرهمند میشوند، تا حدودی توجه میکنند. در دنیای کنونی نیل به اهداف توسعه بدون استفاده از ذخیره عظیم نیمی از پیکره جامعه، یعنی زنان، غیرممکن خواهد بود. در جامعه مردسالار ایرانی این واقعیت از روزگاران گذشته تاکنون حاکم بوده است که بدون مشارکت فعال زنان، اگر اقتصاد روستا و خانوارهای آن با تعطیلی روبهرو نمیشد، پیوسته با جدیترین چالشها درگیر بود (Amini, 2000). بر اساس گزارشهای بانک جهانی، بیش از 66 درصد از فقرای جهان را زنان تشکیل میدهند. این در حالی است که زنان در سراسر جهان، همواره بیش از دو سوم از بار کار را بر دوش داشتهاند، اما تنها ده درصد از کل درآمد جهانی و فقط یک درصد از ثروت جهان نصیب آنان شده است (Word Bank, 2004).
یکی از راههای مهم برای بهبود وضعیت زنان، توانمندسازی آنها در جنبههای مهم زندگی به ویژه بعد اقتصادی است (Ghadiri Masoom et al., 2014). توانمندسازی فرایندی است که طی آن فرد از نیازها و خواستههای درونی و قابلیتهای خود آگاه میشود و با هدف رسیدن به خواستهها، به کسب تواناییهای لازم میپردازد. توانمندسازی یا قدرتبخشی به زنان، فرایندی است که طی آن زنان به منابع قدرت، دسترسی و کنترل بیشتری پیدا میکنند و در تصمیمگیریهای مربوط به منابع و پیرامون خود نقش قدرتمندانهتری ایفا میکنند (Valian, 2015). توانمندسازی زنان نه تنها به نفع خود آنها، بلکه به نفع کل خانواده است. آنها با درآمدی که به دست میآورند، چیزی برای خود پسانداز نمیکنند؛ بلکه همه را صرف خانواده میکنند. این در حالی است که مردان تنها 50 تا 68 درصد از درآمد خود را به خانه میآورند (Chant, 2003). بنابراین، سرمایهگذاری برای ارتقای موقعیت اقتصادی زنان در مقایسه با مردان تأثیری چندبرابر در خانواده دارد (Cheston & Khun, 2002). یکی از عوامل اصلی برای تعیین میزان موفقیت فعالیتهای اقتصادی و اعمال شیوههای عملکرد در سطوح بالا، برخورداری نیروی کار از توانمندی شغلی و مهارتهاست (Joyce & Voytek, 1996). توانمندی شغلی شامل مجموعهای از مهارتهای اصلی قابل انتقال است که دانش، نگرش و مهارت فنی مورد نیاز محیط کار را دربرمیگیرد و برای موفقیت شغلی در همه سطوح کاری ضروری است (Mirkamali & Bagheri Khalili, 2005). بدیهی است هدف از مشارکت بیشتر زنان، صرفاً کسب درآمد نیست؛ بلکه به بهبود منافع اجتماعی ناشی از استقلال مالی آنها نیز توجه میشود (Ghanbari et al., 2013). از جمله آثار مثبت و مزایای داشتن توانمندیهای شغلی و مشارکت اقتصادی زنان، خوداتکایی آنان است؛ بهگونهای که هدایت زنان به سوی تولید درآمدزا، موجب شده است زنان با کسب استقلال مالی، به خود متکی شوند، به این ترتیب با افزایش قدرت و توانایی زنان در نظارت و مراقبت از بازار کالاهای خود، قدرت تصمیمگیری آنان نیز بیشتر میشود و استقلالی درخور مییابند (Gholizadeh, 1999). اشتغال به شغل مورد علاقه و کسب درآمد توسط زنان، موجب خوداتکایی و استقلال مالی آنان میشود. استقلال مالی به آنها اجازه میدهد تا حاصل دسترنج خود را در راههایی که صلاح میدانند به مصرف برسانند. درآمد زنان اگر تنها عایدی خانواده باشد یا هنگامی که خانواده دچار فقر و تنگدستی شده است، نقش تعیینکنندهای دارد. بنابراین افزایش درآمد آنان تأثیر مثبتی بر سلامت فرزندان و تغذیه آنها خواهد داشت. افزایش حق تصمیمگیری زنان، تکیهنکردن آنان به خانوادههای گسترده پدرسالاری، افزایش آگاهی فرهنگی و ارتباط با نهادههای جدیدتر، داشتن استقلال فکری و اتخاذ تصمیم درباره ازدواج، اشتغال، مهاجرت و نظایر آن، از جمله حقوقی است که زنان در نتیجه داشتن شغل و کسب درآمد، به دست میآورند. کردی (2002) نیز فایده اشتغال و کار خارج از منزل برای زنان را استقلال مالی و درک بهتر آنها از مسائل اجتماعی و افزایش اعتماد به نفس آنان میداند.
جمعیت زنان روستایی شهرستان ایلام 17250 نفر است که 1088 نفر از آنها شاغل هستند. عمده اشتغال آنها (7/87 درصد) نیز مربوط به بخش کشاورزی است (Statistical Center of Iran, 2011). آمار و اطلاعات منتشره حاکی از رشد مشارکت زنان روستایی در سالهای اخیر در نقاط روستایی استان است. با این حال، همچنان میزان مشارکت زنان روستایی با نقطه مطلوب فاصله عمیقی دارد. با توجه به آنچه گفته شد و با در نظر گرفتن وضعیت اشتغال زنان روستایی شهرستان ایلام و نقش مهمی که اشتغال زنان روستایی در اقتصاد خانواده، روستا و بهبود وضعیت خود آنها ایفا میکند، تحقیق حاضر در نظر دارد به تحلیل نقش توانمندی شغلی زنان روستایی شهرستان ایلام در خوداتکایی آنان بپردازد.
مبانی نظری
فرهنگ انگلیسی آکسفورد کلمه توانمندی را این چنین تعریف کرده است: اعطای قدرت یا اختیار به کسی تا بتواند کاری را انجام دهد یا ایجاد این احساس در فرد تا بتواند کارهای بیشتری را انجام دهد. از نظر میرکمالی (1993) توانمندی، توان بالقوه یا بالفعل فرد است، برای اینکه از عهده انجامدادن فعالیتی ذهنی یا جسمی برآید. «ﺗﻮاﻧﻤﻨﺪﺳﺎزی زنان ﻓﺮاﻳﻨﺪی اﺳﺖ ﻛﻪ طی آن زنان از ﻧﻴﺎزها و ﺧﻮاﺳﺘﻪهای درونی ﺧﻮد آﮔﺎه میﺷﻮﻧﺪ، ﺟﺮئت دستیابی ﺑﻪ هدف را در ﺧﻮد ﺗﻘﻮﻳﺖ میﻛﻨﻨﺪ و از ﺗﻮاﻧﺎیی ﻻزم ﺑﺮای عملیکردن ﺧﻮاﺳﺘﻪهای ﺧﻮد ﺑﺮﺧﻮردار میشوند.» (Ketabi et al., 2003)
آگبومه (2001) بیان میکند که توانمندسازی زنان فرایند پویایی است که طی آن زنان سعی میکنند ساختارهایی که آنها را در حاشیه نگاه میدارد، دگرگون کنند. در واقع توانمندسازی زن به این مفهوم است که او برای انجام برخی کارها، توانایی جمعی پیدا کرده است و این موضوع به رفع تبعیض میان زنان و مردان منجر میشود یا در مقابله با تبعیضهای جنسیتی در جامعه مؤثر واقع میشود (Office of the Presidential Women's Affairs and the United Nations Children's Fund (UNICEF), 1997).
توانمندی شغلی ترکیب همافزایندگی کیفیتها و صلاحیتهای فردی، مهارتهای فنی و فرایندی و مهارتها و شایستگیهای کلیدی است. لارنکارد (2001) به نقل از گینر، مؤلفههای توانمندی شغلی را به این ترتیب تقسیمبندی کرده است: 1- شایستگیهای فردی شامل ریاضیات، خواندن، نوشتن و مهارتهای ارتباطی؛ 2- قابلیت اعتماد شامل اخلاق و مدیریت فردی، رشد حرفهای و مسئولیتپذیری؛ 3- مهارتهای انطباقپذیری شامل حل مشکل، تصمیمگیری و یادگیری مستمر؛ 4- مهارتهای اجتماعی شامل تواناییهای سازمانی، توانایی در مذاکره و کار گروهی. لیز (2002) معتقد است توانمندی شغلی محصول نیست، بلکه فرایندی است که همواره امکان پیشرفت شغلی را برای کسانی که این مهارتها و تواناییها را دارند، امکانپذیر میکند. وجود این توانمندیها، نیاز بازار کار را رفع میکند و نبود آنها سبب از دستدادن بهرهوری و کارایی محیط کار میشود (Lankard, 2002).
نظریات مربوط به نقش زنان در توسعه، متأثر از نظریات فمینیستی و بهطور عمده برخاسته از یافتههای بوزروپ است. لانگه، یکی از نظریهپردازان فمنیستی، معتقد است که برای توانمندسازی زنان باید پنج مرحله را طی کرد که عبارتند از: رفاه، دسترسی، آگاهی، مشارکت و کنترل. نظریههای توانمندسازی بر مبنای تألیفات فمنیستها و با تکیه بر تجارب کشورهای جهان سوم شکل گرفتهاند. این نظریهها خواستار قدرتدادن به زنان، نه به معنای برتری یک فرد بر فرد دیگر، بلکه به معنای افزایش توان آنها برای اتکا به خود و گسترش حق انتخاب در زندگی هستند. نظریههای یادشده خواهان رفع نابرابری در جامعه، تأمین همه احتیاجات اولیه زنان، تقسیم کار در خانواده میان زن و مرد، امکان بهرهبرداری هر فرد از تواناییهای خود و رفع تبعیضهای قانونی بین زن و مرد هستند (Ketabi et al., 2003). بسیاری از نظریهپردازان بر این عقیدهاند که هرچه فعالیت زنان در عرصه اقتصادی گسترش یابد، نقش آنان از نظر اجتماعی و به ویژه در مشارکت، تصمیمگیری و بهدستگرفتن مسئولیتها، بیشتر خواهد شد. از نظر امینی و رمضانی (2000) با افزایش درآمد زنان روستایی، میزان استقلال آنان برای مصرف افزایش مییابد. چرمچیان و علیبیگی (2013) ارتقای مهارتهای زنان را در تواناترشدن آنان دخیل میدانند. در راستای نتایج حاصل از مبانی نظری ارائهشده، مدل مفهومی تحقیق به شرح آنچه در تصویر شماره 1 آمده است، مطرح شد.
مروری بر ادبیات موضوع
یعقوبی فرانی و جلیلیان (2015) در «اثرات اقتصادی و اجتماعی مشاغل خانگی زنان روستایی در شهرستان اسلام آباد غرب»، مهمترین تأثیرات اقتصادی مشاغل خانگی بر زندگی زنان روستایی را بر اساس نتایج تحلیل عاملی در چهار دسته کلی شامل بهبود وضعیت اقتصادی خانواده، افزایش آگاهیهای اقتصادی، افزایش استقلال مالی و ارتقای قدرت ریسکپذیری و نوآوری تقسیم کردند. مهمترین آثار اجتماعی مشاغل خانگی برای زنان روستایی نیز شامل افزایش سطح مهارتهای فنی و اجتماعی، علاقهمندی به کسب اطلاعات، توسعه ارتباطات نهادی، توسعه ارتباطات اجتماعی و افزایش سطح مشارکت گروهی است.
چرمچیان و علیبیگی (2013) در «بررسی عوامل مؤثر بر توانمندسازی روانشناختی زنان روستایی» به این نتیجه رسیدند که ورود بیشتر زنان به فعالیتهای اجتماع و آشناکردن آنها با مهارتهای گوناگون و کاربردی باعث خوداتکایی و توانمندسازی بیشتر آنها میشود.
فرجیسبکبار و همکاران (2011) در «ارزیابی نقش ІТC در توانمندسازی زنان روستایی» به این نتیجه رسیدند که زنان روستایی به عنوان یکی از گروههای تأثیرگذار، نقش مهمی در جامعه روستایی بر عهده دارند. از این رو، افزایش مهارتهای زنان روستایی میتواند نقش مهمی در ارتقای وضعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده روستایی و در نتیجه، زندگی روستایی داشته باشد.
خانی و احمدی (2009) در «تبیین عوامل مؤثر بر مشارکت زنان در تصمیمگیریهای اقتصادیاجتماعی در مناطق روستایی (مطالعه موردی: محدوده روستایی چیریامچی شهرستان زنجان)» به این نتیجه رسیدند که با ارتقای سطح تحصیلات زنان روستایی، انتظارات آنان از تصمیمگیریها نیز افزایش مییابد و هرقدر میزان مشارکت اقتصادی زنان روستایی بیشتر باشد، میزان تصمیمگیری آنها نیز افزایش خواهد یافت و بالعکس. همچنین بین میزان مشارکت اقتصادی زنان و افزایش انتظارات آنان از مشارکت در تصمیمگیریها ارتباط معنیداری وجود ندارد.
امینی و احمدی شاپورآبادی (2007) در «خوداتکایی اقتصادی زنان روستایی و تبیین عوامل اقتصادی مؤثر بر آن» به این نتیجه رسیدند که سطح خوداتکایی نهچندان قابل توجه زنان، با سهم دریافتی آنها از درآمدشان، رابطه مستقیم دارد. اشتغال به فعالیتهای اقتصادی خارج از منزل، کارفرمابودن، داشتن فعالیتهای اقتصادی متعدد مزدبگیری و امکان پسانداز از جمله مهمترین عوامل مؤثر بر خوداتکایی آنهاست. بر پایه این پژوهش زنان روستایی شاغل در گروههای شغلی مختلف، از نظر خوداتکایی، وضعیتی مشابه ندارند. خوداتکایی آنها با سطح تحصیلات خود و همسرانشان، ارتباط مستقیم و با سالهای تأهل و سن آنها رابطه معکوس دارد. شغل همسران زنان روستایی نیز در خوداتکایی آنان به طوری معنادار مؤثر است.
امینی و رمضانی (2000) «اشتغال زنان روستایی، درآﻣﺪ و اثر آن در ﺧﻮداﺗﻜﺎیی آنها» را بررسی و اﺳﺘﺪﻻل کردند که در مجموع به نظر میرسد با وجود اهمیت درخور فعالیتهای اقتصادی بانوان روستایی، کار آنها تأثیر قابل توجهی در میزان استقلال و خوداتکاییشان نداشته است. اما با افزایش سهم درآمدی که زنان روستایی شخصاً دریافت میکنند و افزایش سن و قدمت دوره زناشویی آنان، بر میزان خوداتکاییشان افزوده میشود.
هوکیو و آیتوها (2008) را در تحقیقی با عنوان «نقش مشارکت در فعالیتهای اقتصادی زنان در کشور بنگلادش» به این نتیجه رسیدند که متغیرهای میزان درآمد، آموزش، مهارتها و مشارکت نهادی زنان، نقش اساسی در افزایش مشارکت آنها در فعالیتهای اقتصادی دارند. نانافابا (2006) در تحقیق خود در کشور کامرون نتیجه گرفت که دسترسی محدود زنان به منابعی نظیر آموزش و وامهای بانکی باعث شده است که وابستگی آنان به مردان بیشتر شود.
جایارامان (1979) با مروری بر «وضعیت چایکاران در کشتزارهای سریلانکا» نشان میدهد زنانی که با مشارکت مستقیم در مزارع، درآمد نسبتاً خوبی دارند، در اکثر تصمیمگیریهای اساسی زندگی نیز طرف مشورت همسرانشان قرار میگیرند.
بر اساس آنچه مطرح شد، میتوان نتیجه گرفت کسب مهارتها و توانمندی شغلی توسط زنان روستایی، موجب شده است آنها از لحاظ مالی در شرایط مطلوبتری قرار گیرند. اتکا به شغل و درآمد شخصی، زنان را به اداره زندگی خود قادر کرده است و در بهبود روابط خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آنان نیز تأثیرات مثبتی دارد.
روششناسی تحقیق
تحقیق حاضر کاربردی و از نوع توصیفیهمبستگی است. جامعه آماری تحقیق شامل زنان شاغل روستایی شهرستان ایلام (1088=Ν) بود. نمونه آماری تحقیق با استفاده از فرمول کوکران 283 نفر تعیین شد. روش نمونهگیری نیز تصادفی طبقهای با انتساب متناسب بود که دهستانهای هریک از بخشهای شهرستان ایلام، طبقات جامعه را تشکیل دادند و متناسب با تعداد زنان شاغل روستایی در هر طبقه، نمونهگیری انجام شد (جدول شماره 1). موقعیت مکانی محل مطالعهشده نیز در تصویر شماره 2 آمده است.
ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامهای دو بخشی بود که بخش مربوط به توانمندی شغلی از پرسشنامه میرکمالی (2005) گرفته شده و بخش مربوط به خوداتکایی، محققساخته است. استادان صاحبنظر سنجش روایی و ظاهری و محتوایی پرسشنامه را تأیید کردند و پایایی آن با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ تعیین شد. مقدار آلفای بهدستآمده (7/93=α) نشاندهنده قابلیت اعتماد ابزار تحقیق است. متغیرهای مستقل تحقیق شامل سن، سطح تحصیلات، نوع فعالیت اقتصادی، میزان درآمد ماهیانه و توانمندی شغلی زنان روستایی بود. متغیر توانمندی شغلی، در پنج بعد مهارتهای ارتباطی و کار گروهی، خلاقیت و حل مسئله، تعهد و احساس مسئولیت، اطلاعات و دانش تخصصی و مهارتهای فنی و کار عملی در طیف لیکرت (1-خیلیکم 2-کم 3-تاحدودی 4-زیاد 5-خیلیزیاد) سنجش شد.
متغیر وابسته تحقیق نیز خوداتکایی زنان روستایی بود که در سه بعد خوداتکایی روحیروانی، خوداتکایی فرهنگیاجتماعی و خوداتکایی مالی در طیف لیکرت (1-خیلیکم 2-کم 3-تاحدودی 4-زیاد 5-خیلی زیاد) سنجیده شده است. برای پردازش دادهها از آمار توصیفی (میانگین، فراوانی، درصد فراوانی، انحراف معیار و ضریب تغییرات) و آمار استنباطی (آزمون همبستگی پیرسون، کروسکال والیس و من وایت نی و تحلیل رگرسیون چندگانه به روش گام به گام) استفاده شد (رابطه 1). انجام موارد یادشده به کمک نرمافزار SSPS نسخه 22 صورت گرفت.
(رابطه 1)
y=α+∑βxi
(i=1,2,…,9)
Y=متغیر وابسته خوداتکایی ،α=عرض از مبدأ، β=پارامتر (ضرایب استانداردنشده بتا)
Xi=متغیرهای مستقل.
تعاریف عملیاتی
تعاریف عملیاتی مفاهیم سنجششده در تحقیق حاضر نیز به شرح زیر است:
1- توانمندی شغلی: در تحقیق حاضر، توانمندی شغلی در قالب پنج بعد مهارتهای ارتباطی و کار گروهی، خلاقیت و حل مسئله، تعهد و احساس مسئولیت، اطلاعات و دانش تخصصی و مهارتهای فنی و کار عملی سنجیده شده است که شامل 29 گویه در طیف لیکرت است. 2- مهارتهای ارتباطی و کارگروهی: در این تحقیق به معنای توانایی فرد برای برقراری ارتباط با دیگران و انجام کارها با مشارکت آنان است و در قالب 7 گویه در طیف لیکرت سنجیده شده است. 3- مهارتهای خلاقیت و حل مسئله: در این تحقیق به این معنی است که فرد توانایی درک مسائل کاری را داشته باشد و بتواند برای حل آنها راهکارهای جدید و مناسب ارائه دهد که با استفاده از 6 گویه در طیف لیکرت سنجیده شده است. 4- تعهد و احساس مسئولیت: در این تحقیق به معنای احساس دین کردن برای انجام وظایف تعیینشده، به بهترین نحو ممکن است که در اینجا با استفاده از 6 گویه در طیف لیکرت سنجیده شده است. 5- اطلاعات و دانش تخصصی: در این تحقیق به معنای بهرهمندی شخص از اطلاعات و دانستنیهای مربوط به شغل و حرفه خود است که در قالب 5 گویه در طیف لیکرت سنجیده شده است. 6- مهارتهای فنی و کار عملی: در این تحقیق به معنای استفاده شخص از مهارتهایی است که برای انجام بهتر و سریعتر فعالیتی که به آن مشغول است، به کار برده میشود و در قالب 5 گویه در طیف لیکرت سنجیده شده است. 7- خوداتکایی: در این پژوهش خوداتکایی در قالب سه بعد خوداتکایی روحیروانی، فرهنگیاجتماعی و مالی سنجیده شده است که شامل 27 گویه در طیف لیکرت است. 8- خوداتکایی روحیروانی: در این تحقیق به معنی کسب استقلال فرد در انجام کارهای شخصی، افزایش اعتمادبهنفس و رسیدن به احساس مفیدبودن است که با استفاده از 9 گویه در طیف لیکرت سنجیده شده است. 9- خوداتکایی اجتماعیفرهنگی: در این تحقیق به معنای توانایی کامل شخص در انجام امور اجتماعی و قدرت تأثیرگذاری بر خانواده، جامعه، نگرش روستاییان و غیره است که در قالب 11 گویه در طیف لیکرت سنجیده شده است.10- خوداتکایی مالی: در این تحقیق به معنای داشتن استقلال مالی از دیگران، کسب درآمد مستقل، استقلال در دریافت و هزینهکردن آن است و در قالب 5 گویه در طیف لیکرت سنجیده شده است.
یافتهها
توصیف ویژگیهای فردی و حرفهای نمونه مطالعهشده
نتایج تحقیق نشان میدهد که افراد نمونه آماری در طیف سنی 18 تا 60 سال قرار دارند. 8/25 درصد افراد در رده سنی 30 تا کمتر از 40 سال هستند. سطح تحصیلات 6/39 درصد از پاسخگویان، زیردیپلم و 4/71 درصد از فعالیتهای اقتصادی آنان، مربوط به بخش زراعی است. در مجموع 8/54 درصد از افراد مطالعهشده، بین 2 تا کمتر از 4 میلیون ریال در ماه درآمد کسب میکنند (جدول شماره 2).
رتبهبندی مؤلفههای توانمندی شغلی
یافتههای تحقیق با توجه به ضرایب تغییرات بهدستآمده، گویای آن است که مهمترین مهارتهای ارتباطی و کار گروهی زنان روستایی شهرستان ایلام به ترتیب اولویت عبارتند از: انعکاس واقعیات در ارائه بازخورد در زمینه مسائل محیط کار، بیان شمرده و قابل درک نظرات خود در زمینه مسائل شغلی، واکنش همراه با تأمل و تفکر، پس از شنیدن رهنمودها و راهکارهای مربوط به مسائل شغلی، علاقهمندی به ایجاد زمینه مناسب برای انتقال اطلاعات و تجربیات خود به همکاران، از خود گذشتگی در رفع مشکلات بهوجودآمده با همکاران، هماهنگی و یکپارچگی با همکاران دیگر و بهرهگیری از ایدههای سرپرستان و همکاران برای دستیابی به راهحل مناسب در مشکلات کاری (جدول شماره 3).
مهمترین مهارتهای خلاقیت و حل مسئله زنان روستایی به ترتیب اهمیت شامل این موارد میشود: حل مسائل کاری با گردآوری و تحلیل اطلاعات و مستندات منطقی، بررسی جنبههای متفاوت مسئله برای حل مشکلات کاری، بهرهگیری از فرصتها برای ایجاد تغییرات مثبت در شیوههای کاری، علاقهمندی به آزمایش و کسب تجربههای جدید کاری؛ ارائه راهکارهای مناسب برای حل مسائل شغلی و پیشنهاد شیوههای جدید و مؤثر در انجام وظایف شغلی تکراری (جدول شماره 3).
حضور به موقع در محیط کار، تلاش برای حفظ ارزشها در محیط کار، انجام وظایف محوله به نحو صحیح و بدون نیاز به نظارت دیگران، علاقهمندی به افزایش دانش و مهارتهای شغلی، نگرش مثبت به کار و احساس افتخار به شغل خود و شرکت فعال در دورههای آموزشی به منظور افزایش مهارتهای حرفهای، به ترتیب مهمترین اولویتهای مربوط به بعد تعهد و احساس مسئولیت هستند (جدول شماره 3).
شناخت نسبت به ابزارآلات و تجهیزات مرتبط با فعالیت، اطلاعات، آگاهیها و دانش کلی در زمینه شغل، تحققیافتن اهداف شغلی بهسبب دانش و آگاهیهای مورد نیاز، نیاز به حضور در دورههای آموزشی برای ارتقای سطح دانش و آگاهیهای تخصصی خود و اطلاعات در زمینه کیفیت و استانداردهای فعالیت در زمینه شغل، به ترتیب مهمترین اولویتهای مربوط به اطلاعات و دانش تخصصی زنان روستایی شهرستان ایلام هستند (جدول شماره 3).
مهمترین مهارتهای فنی و کار عملی زنان روستایی شهرستان ایلام نیز به ترتیب اولویت شامل این موارد میشود: استفاده صحیح از ابزار و وسایل موجود در محیط کار، داشتن مهارتهای استاندارد شغلی، کاهش حوادث و سوانح در محیط کار، انجام وظایف شغلی در زمان کمتر و بهبود کیفیت کار و صرفهجویی در مصرف مواد اولیه (جدول شماره 3).
رتبهبندی مؤلفههای خوداتکایی
یافتههای تحقیق با توجه به ضرایب تغییرات بهدستآمده گویای آن است که مهمترین اولویتهای زنان روستایی شهرستان ایلام در خوداتکایی روحیروانی به ترتیب شامل این موارد میشود: استقلال در کارهای شخصی، قدرت بیان خواستههای شخصی، اعتمادبهنفس زیاد برای انجام وظایف محوله کاری، مهارت در حل مسائل و مشکلات، میزان اثرگذاری نظرات در تصمیمات خانوادگی، احساس توانایی برای انجام کارهای خارج از منزل، میزان رضایت از خود و احساس مفیدبودن، باور به داشتن توان برای بهبود وضعیت خود و خانوار و توانایی فراهمکردن ابزار تولید برای خوداشتغالی (جدول شماره 4). شرکت در انتخابات (شوراها، مجلس، ریاست جمهوری و غیره)، مهارت برقراری ارتباط با دیگران و غیره به ترتیبی که در جدول شماره 4 آمده است، مهمترین اولویتهای خوداتکایی فرهنگیاجتماعی زنان روستایی شهرستان ایلام هستند.
استقلال در هزینهکردن درآمد، سهم دریافتی از درآمد، میزان استقلال در پسانداز درآمد، استقلال مالی از دیگران، میزان دخالت یا نظارت همسر یا سرپرست خانوار در دریافت درآمد، میزان وابستگی اقتصادی به دیگران(همسریا سرپرست خانوار) و توان تأمین سرمایه اولیه برای کارآفرینی، به ترتیب مهمترین اولویتهای خوداتکایی مالی زنان روستایی شهرستان ایلام بهشمار میروند (جدول شماره 4).
نتایج آمار تحلیلی
بر اساس نتایج حاصل از بررسی ضریب همبستگی پیرسون که در جدول شماره 5 ارائه شده است، بین متغیر سن و خوداتکایی رابطه منفی و معناداری برقرار است، این در حالی است که بین متغیر سن و خوداتکایی روحیروانی رابطه معناداری وجود ندارد. بین سن و خوداتکایی مالی رابطه منفی و معناداری برقرار است و بین سن و خوداتکایی فرهنگیاجتماعی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. بین متغیر میزان درآمد ماهیانه و خوداتکایی (در همه ابعاد) رابطه مثبت و معناداری برقرار است. همچنین بین متغیر توانمندی شغلی و تمام ابعاد آن با متغیر وابسته خوداتکایی (در همه ابعاد) رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
برای انجام آزمون همبستگی، میان متغیر وابسته خوداتکایی زنان روستایی و سطح تحصیلات آنان، از ضریب همبستگی کروسکال والیس استفاده شد. نتایج آزمون نشان داد بین خوداتکایی زنان روستایی از نظر سطح تحصیلات، تفاوت معناداری وجود دارد؛ یعنی زنان با تحصیلات بیشتر در مقایسه با زنان بیسواد و کمسواد، از نظر خوداتکایی در وضعیت مطلوبتری هستند (جدول شماره 6).
همچنین به منظور بررسی میزان همبستگی بین نوع فعالیت اقتصادی زنان روستایی و خوداتکایی آنان از ضریب همبستگی من وایت نی استفاده شد. بر اساس نتایج بهدستآمده بین خوداتکایی زنان روستایی از نظر نوع فعالیت اقتصادی، تفاوت معناداری وجود دارد؛ یعنی زنانی که به فعالیتهای غیرزراعی مشغولند، در مقایسه با زنانی که به فعالیتهای زراعی اشتغال دارند، استقلال و خوداتکایی بیشتری دارند (جدول شماره 7).
تحلیل رگرسیون
به منظور بررسی همزمان تأثیر متغیرهای مستقل در تبیین تغییرات متغیر وابسته، از تحلیل رگرسیون چندگانه به روش گام به گام استفاده شد. فرایند برآورد مدل رگرسیونی در گام پنجم متوقف شد (جدول شماره 8). بر اساس نتایج بهدستآمده، میان متغیرهای تأثیرگذار و متغیر وابسته تحقیق، ضریب همبستگی چندگانه 764/0، ضریب تعیین 584/0 و ضریب تعیین تعدیلشده 577/0 است. مقدار F بهدستآمده حاکی از نکویی برازش مدل است (196/84=F و 000/0=P). بنابراین میتوان گفت 7/57 درصد از تغییرات متغیر وابسته خواتکایی را متغیرهای واردشده در مدل تبیین میکنند.
باتوجه به سطح معناداری بهدستآمده و با درنظرگرفتن ضرایب استانداردنشده B، مشخص شد متغیرهای مهارتهای فنی و کار عملی، مهارتهای خلاقیت و حل مسئله، اطلاعات و دانش تخصصی و درآمد ماهیانه اثر مثبت و معناداری بر متغیر وابسته خوداتکایی زنان روستایی دارند. متغیر سن نیز اثر منفی و معنیداری بر خوداتکایی زنان روستایی دارد. ضرایب متغیرهای مهارتهای فنی و کار عملی (582/0=ß)، مهارتهای خلاقیت و حل مسئله (287/0=ß)، اطلاعات و دانش تخصصی (566/0=ß)، سن (063/0- =ß) و درآمد ماهیانه (255/0=ß)، در سطح خطای کمتر از 01/0 و اطمینان 99/0 معنیدار شدند. همچنین با درنظرگرفتن ضرایب استانداردشده متغیرها نیز میتوان گفت متغیر اطلاعات و دانش تخصصی بیشترین سهم و متغیر سن کمترین سهم را در تبیین متغیر وابسته خوداتکایی دارند. در نهایت، معادله خطی رگرسیون حاصل از این تحلیل به صورت زیر خواهد بود:
y=a+∑βΧi(i=1, 2, …, 5)
Y=-0.138+0.582X1+0.287X2+0.566X3–0.063X4+0.255X5
بحث و نتیجهگیری
نتایج حاصل از بررسی ضریب همبستگی پیرسون بین متغیرهای توانمندی شغلی و خوداتکایی، نشان از وجود رابطه مثبت و معنادار بین دو متغیر مذکور دارد. داشتن سطوح بالای مهارتها و توانمندی شغلی موجب میشود تا زنان روستایی در انجام کارها، امور فردی، اجتماعی، فرهنگی، مالی و تصمیمگیریها بتوانند مستقل از دیگران عمل کنند و به خود متکی شوند. این نتیجه با یافتههای یعقوبی فرانی و جلیلیان (2015) همسو است.
نتایج حاصل از بررسی ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون نشان داد بین دو متغیر مهارتهای فنی و کار عملی زنان روستایی و خوداتکایی آنان، رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. داشتن مهارتهای فنی و استاندارد شغلی و استفاده صحیح از ابزار و وسایل مربوط به فعالیت، موجب شده است تا حوادث و سوانح محیط کاری به حداقل برسد، از زمان انجام فعالیتها کاسته شود، کیفیت تولیدات افزایش یابد و در مصرف مواد اولیه صرفهجویی شود. در نتیجه شخص از عهده انجام فعالیتهای فنی و تخصصی خود به راحتی برمیآید و به خود متکی میشود. این یافته با یافتههای مطالعه چرمچیان لنگرودی و علیبیگی (2013) و همچنین فرجی سبکبار و همکاران (2011) همسو است. بررسی نتایج حاصل از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون نشان داد بین دو متغیر مهارتهای خلاقیت و حل مسئله و خوداتکایی زنان روستایی، رابطه مثبت و معناداری برقرار است. بهبود و بهکارگیری مهارتهای خلاقیت و حل مسئله، در حل مسائل و مشکلات بهوجودآمده و انجام کارهای خلاقانه به فرد کمک میکند و او را در انجام راحتتر و بهتر کارها یاری میکند؛ بهگونهای که میتواند مستقل از دیگران، به رفع مشکلات پیشآمده بپردازد و به خود متکی شود. این یافته با نتیجه مطالعات چرمچیان لنگرودی و علیبیگی (2013) و فرجی سبکبار و همکاران (2011) همسو است.
نتایج حاصل از بررسی ضریب همبستگی پیرسون نشان داد بین اطلاعات و دانش تخصصی زنان روستایی و خوداتکایی آنان رابطه مثبت و معناداری برقرار است. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون نیز تأییدی بر وجود این رابطه است. داشتن دانش و اطلاعات تخصصی و شناخت دقیق ابزارآلات و تجهیزات مرتبط با فعالیت، موجب شده است تا فرد در انجام کارها و رفع مسائل شغلی خود با آگاهی عمل کند، در تحقق اهداف شغلی خود موفقتر باشد و در مقایسه با دیگران در انجام امور شغلی خود تواناتر باشد. بررسی ضریب همبستگی پیرسون بین دو متغیر سن و خوداتکایی نشان داد بین دو متغیر مذکور رابطه منفی و معناداری برقرار است که نتایج تحلیل رگرسیون نیز وجود این رابطه را تأیید میکند. مسلماً افزایش سن بر اثر کهولت، بیماری و ازکارافتادگی، کاهش توان کاری را به همراه دارد، بهگونهای که گاه در انجام برخی کارهای شخصی نیز فرد، نیازمند کمک دیگران است و از خوداتکایی او کاسته میشود. این یافته با نتیجه مطالعه امینی و رمضانی (2000) در تناقض است و با نتیجه مطالعه امینی و احمدی شاپورآبادی (2007) همسو است.
نتایج حاصل از بررسی ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون نشان داد بین میزان درآمد زنان روستایی و خوداتکایی آنان رابطه مثبت و معناداری برقرار است. افزایش درآمد زنان روستایی با استقلال مالی آنان از دیگران همراه است که همین موضوع موجب بهبود روحیات و ایجاد احساس مفیدبودن در آنان شده است. بنابراین با اعتمادبهنفس بیشتری در اجتماع، حضور مییابند و در انجام امور مربوط به خود مستقلتر عمل میکنند. این یافته را میتوان به نوعی با نتایج مطالعه امینی و احمدی شاپورآبادی (2007)، خانی و احمدی (2007) و همچنین امینی و رمضانی (2000) همسو دانست.
بررسی نتایج حاصل از ضریب همبستگی پیرسون نشان داد بین دو متغیر مهارتهای ارتباطی و کارگروهی و خوداتکایی زنان روستایی رابطه مثبت و معناداری برقرار است. مهارتهای ارتباطی و کار گروهی موجب شده است تا زنان به توانایی خود در انجام فعالیتهای گروهی واقف شوند و با اعتمادبهنفس بالاتر و بهبود روحیات، از عهده انجام فعالیتهای فردی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مربوطه به خوبی برآیند و به خود متکیتر شوند. این یافته با نتایج مطالعه چرمچیان لنگرودی و علیبیگی (2013) همسو است. نتایج حاصل از بررسی ضریب همبستگی پیرسون نشاندهنده رابطه مثبت و معنادار بین دو متغیر تعهد و احساس مسئولیت زنان روستایی و خوداتکایی آنان است. وظیفهشناسی و احساس مسئولیت در انجام صحیح وظایف موجب افزایش مهارت فرد در انجام کارها میشود و او را تواناتر میکند.
نتایج حاصل از ضریب همبستگی کروسکال والیس نشان داد بین خوداتکایی زنان روستایی از نظر سطح تحصیلات تفاوت معناداری وجود دارد؛ یعنی زنان روستایی که در سطوح تحصیلی بالاتری قرار دارند، در مقایسه با زنان بیسواد و کمسواد خوداتکایی بیشتری دارند. این یافته با نتایج مطالعه امینی و احمدی شاپورآبادی همسو است. همچنین بررسی نتایج حاصل از ضریب همبستگی من وایت نی، بین دو متغیر نوع فعالیت اقتصادی و خوداتکایی زنان روستایی نشان داد که بین خوداتکایی زنان روستایی از نظر نوع فعالیت اقتصادی، تفاوت معناداری وجود دارد؛ یعنی زنانی که به فعالیتهای غیرزراعی مشغول بودند، در مقایسه با زنانی که در بخش زراعی فعالیت میکردند، از نظر خوداتکایی در موقعیت بهتری قرار داشتند، زیرا زنانی که در فعالیتهای کشاورزی مشغولند، در دریافت درآمد و انجام فعالیت، تابع همسر یا سرپرست خانوار هستند و در مقایسه با زنانی که به فعالیتهای غیر زراعی مشغولند، استقلال کمتری دارند. این یافته با نتیجه مطالعه امینی و احمدی شاپورآبادی (2007) مطابقت دارد.
با توجه به یافتههای تحقیق و مباحث صورتگرفته، این پیشنهادها مطرح میشود: بومیسازی امکانات لازم برای ادامه تحصیل زنان و دختران روستایی بهخصوص در مراکز دانشگاهی در روستاها، فراهمسازی امکانات کارگاهی مناسب به منظور اشتغال در زمینههای غیر زراعی و ارتقای سطح مهارتهای ارتباطی و کار گروهی زنان روستایی، ارائه آموزشهای لازم برای فراگیری و بهبود مهارتهای فنی و کار عملی زنان روستایی و ارتقای سطح مهارتها و اطلاعات و دانش تخصصی آنان، پدیدآمدن موقعیتهای شغلی بومی، از جمله کارهای نیمهوقت در روستاها برای ایجاد درآمد برای زنان روستایی.
تشکر و قدردانی
مقاله حاضر برگرفته از پایاننامه مقطع کارشناسی ارشد خانم طیبه صیده در دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد ایلام با عنوان «نقش توانمندی شغلی زنان روستایی در خوداتکایی آنان (مطالعه موردی: شهرستان ایلام)» است.
References
Amini, A. M., & Ahmadi Shapourabadi, M. A. (2007). [Rural women’s employment in two townships of Esfahan province (Persian)]. Women's Studies (Sociological & Psychological), 5(1), 65-92.
Amini, A. M., & Ramazani, M. (2000). [Rural women’s employment, income and its effect on their self-reliance. Proceedings of micro-credits and rural women (Persian)]. Tehran: Ministry of Jahad-e Agriculture.
Boserup, E. (1986). Women’s role In economic development. Crows Nest: Allen and Unwin.
Chant, S. H. (2003). Female household headship and the feminisation of poverty: Facts, fiction and forward strategies. Working Paper. London: Gender Institute.
Charmchian Langerodi, M., & Alibaygi, A. H. (2013). [An investigation of effective factors on rrural women’s psychological empowerment in Sari (Persian)]. Sociology of Women, 4(1), 165-92.
Cheston, S., & Khun, L. (2002). Empowering women through microfinance. New York: United Nations Development Fund for Women.
Faraji Sabokbar, H. A., Khaki, A., & Nemati, M. (2011). [The evaluation of ICTs on rural women abilities. The case: Gharnabad (Persian)]. Geography, 7(22), 159-175.
Ghadiri Masoom, M., Eynali, J., Souri, F., & Cheraghi, M. (2014). [Evaluation of women’s work empowerment and its role in economic development in rural areas (Case Study: Kounami district of Kouhdasht county) (Persian)]. Journal of Research and Rural Planning, 3(6), 17-25.
Ghanbari, Y., Hajarian, A., Ansari, R., & Kiani, F. (2013). [Encouraging and discouraging factors for rural women participation in agricultural activities (Case study: Fereidoonshahr county) (Persian)]. Journal of Research and Rural Planning, 1(2), 71-82.
Gholizadeh, A. (1999). [A study on the reasons for ignoring rural women's role in the development process in developing countries (Persian)]. Agricultural Economics and Development, 7(27), 188-204.
Hoque, M., & Itohara, Y. (2008). Participation and decision making role of rural womenin economic activities: A comparative study for members and non-members of the micro- credit organizations in Bangladesh. Journal of Social Sciences, 4(3), 229-36. doi: 10.3844/jssp.2008.229.236
Jayaraman, R. (1975). Caste continuities in Ceylon: A study of social structure of three tea plantations. Bombay: Popular Prakashan.
Joyce, P. J., & Voytek, K. P. (1996). Navigating the new workplace. Journal of Vocational Education, 71(5), 30-32.
Ketabi, M., Yazd Khasti, B., & Farrokhi Rastabi, Z. (2003). [Women’s empowerment for their participation in development (Persian)]. Women in Development & Politics, 1(7), 5-30.
Khani, F., & Ahmadi, M. (2009). [A study on the effects of women’s participation in the economic and social decision makings in rural areas case study: Chiar–Yamchi of Zanjan district) (Persian)].Women in Development & Politics, 7(4), 95-113.
Kordi, H. (2002).[Women’s attitudes towards social participation in Golestan Province (Case study: Kordkouy county) (Persian)]. Political & Economic Ettelaat, 15(180), 220-239.
Langeh, S. (1993). Criteria for women’s empowerment. Tehran: Roshanfekran Publishing.
Lankard, B. (2002). Generic skills in career and technical education. Myths and realities. Washington D.C.: Office of Educational Research and Improvement
Mirkamali, S. M. (1993). [Evaluation of work skills of academic graduates (Persian)]. Tehran: Institution of Research and Planning in Higher Educaiton.
Mirkamali, S. M., & Bagheri Khalili, Z. (2005). [Evaluation of the graduates who are employed in Iran-Khodro Company in terms of job ability in some fields of technical and vocational education - from the viewpoint of the production units’ managers (Persian)]. Quarterly Journal of Educational Innovations, 4(13), 85-110.
Nana-Fabu, S. (2006). An analysis of economic status of women in Cameroon. Journal of International Women's Studies, 8(1), 148-162.
United Nations Development Programme (UNDP). (2007). UNDP Human development report 2007/2008. New York: United Nations Development Programme.
Office of the Presidential Women's Affairs and the United Nations Children's Fund. (1997). [The role of women in development, Tehran (Persian)]. Tehran: Roshangaran va Motaleat-e Zanan.
Statistical Center of Iran. (2011). [General census of population and houses of Iran, 2011 (Persian)]. Tehran: Statistical Center of Iran.
Ugbomeh, G. M. M. (2001). Empowering women in agricultural education for sustainable rural development. Community Development Journal, 36(4), 289–302. doi: 10.1093/cdj/36.4
Valian, S. (2015). [A study on effectiveness of skill trainings on economical empowerment of families aided by Emdad Comittee of Ilam in job creation (Persian)] [MSc. thesis]. Ilam: Islamic Azad University of Ilam.
World Bank Report. (2004). World development report 2004 : Making services work for poor people [Internet]. Retrieved from: https://openknowledge.worldbank.org/handle/10986/5986?show=full
Yaghuobi Farani, A., & Jalilian, S. (2015). [Economic and social effects of household jobs for rural women in the city of Islamabad West (Persian)]. Eghtesad-e Faza va Tose'ye Roostaee, 4(2), 93-113.